* پارت۲ *
. عشق همراه با چاشنی آرامش .
ات ویو: به مغازه رسیدم که صاحب کافه ی طبقه ی بالا هم، همزمان با من رسید میدونین مغازه ی من دو طبقه اس، طبقه ی بالا کافه اس و طبقه ی پایین مغازه ی منه ( بچه ها ات چون تازه مغازه رو خریده جونگکوکو نمیشناسه )
بهم سلام کرد منم سلام کردم چون درب ورودی یکیه برام درو باز کرد و من اول رفتم تو و بعد هم خودش اومد ازش تشکری کردم و رفتم تو مغازه …
جونگکوک ویو: به کافه رسیده بودم که خانومی که صاحب مغازه ی گل فروشی بود رو دیدم بهش سلام کردم و درو براش باز کردم
( جنتلمن کی بودی توووو 🫠🤌 )
رفت داخل پشت سرش منم رفتم درو بستم ازش خداحافظی کردم بعد وارد کافه شدم پیشبندمو بستم و مشغول به کار شدم…
ات ویو : وایییییی خستههه شدممم اخخخخخ کمرممممم خدا چقدر اینجا گله ( خب مغز کل گل فروشیه دیگه 😐 ) دلم خوراکییی میخوادددد ( ات یکم فکرکرد و یک بشکن زد ) الان چون ظهره که مغازه خلوته پسسس مغازه رو میبندم میرم یک قهوه میگیرم و بعدددد میرم خونه ی لیا
( بچه ها لیا دست صمیمیه اته )
خلاصه ات مغازه رو میبنده و میره طبقه ی بالا تا یک قهوه بگیره وقتی وارد کافه میشه از با خودش میگه چقدر حسخوبه میده اینجا ( اسلاید دوم )
ویو ات : رفتم و به یک پسری که شبیه گربه ها بود قهوه سفارش دادم و بعد روی یک صندلی نشستم تا قهوه ام آماده شه …
ویو جونگکوک : اومدم داخل کافه و رفتم به هیونگا سلام کردم و مشغول کار شدم داشتم سفارش یک دونه قهوه رو میبردم که صاحب گل فروشی رو دیدم اولش محو زیبایش شدم چقدر خوشگله بعد به خودم اومدم و رفتم قهوه رو دادم بهش
ات : اوو سلام خیلی ممنون
کوک : سلام وظیفه اس فقط میتونم اسمتونو بدونم چون ما یک جورایی همکار حساب میشیم
ات : حتما اسم من ات یعنی کیم اتم شما اسمتون چیه
کوک : من جئون جونگکوکم از آشناییتون خوشبختم
ات : منم همینطور
خب خب اینم از پارت 🤍🌱
دوستون دارم ❤️
ات ویو: به مغازه رسیدم که صاحب کافه ی طبقه ی بالا هم، همزمان با من رسید میدونین مغازه ی من دو طبقه اس، طبقه ی بالا کافه اس و طبقه ی پایین مغازه ی منه ( بچه ها ات چون تازه مغازه رو خریده جونگکوکو نمیشناسه )
بهم سلام کرد منم سلام کردم چون درب ورودی یکیه برام درو باز کرد و من اول رفتم تو و بعد هم خودش اومد ازش تشکری کردم و رفتم تو مغازه …
جونگکوک ویو: به کافه رسیده بودم که خانومی که صاحب مغازه ی گل فروشی بود رو دیدم بهش سلام کردم و درو براش باز کردم
( جنتلمن کی بودی توووو 🫠🤌 )
رفت داخل پشت سرش منم رفتم درو بستم ازش خداحافظی کردم بعد وارد کافه شدم پیشبندمو بستم و مشغول به کار شدم…
ات ویو : وایییییی خستههه شدممم اخخخخخ کمرممممم خدا چقدر اینجا گله ( خب مغز کل گل فروشیه دیگه 😐 ) دلم خوراکییی میخوادددد ( ات یکم فکرکرد و یک بشکن زد ) الان چون ظهره که مغازه خلوته پسسس مغازه رو میبندم میرم یک قهوه میگیرم و بعدددد میرم خونه ی لیا
( بچه ها لیا دست صمیمیه اته )
خلاصه ات مغازه رو میبنده و میره طبقه ی بالا تا یک قهوه بگیره وقتی وارد کافه میشه از با خودش میگه چقدر حسخوبه میده اینجا ( اسلاید دوم )
ویو ات : رفتم و به یک پسری که شبیه گربه ها بود قهوه سفارش دادم و بعد روی یک صندلی نشستم تا قهوه ام آماده شه …
ویو جونگکوک : اومدم داخل کافه و رفتم به هیونگا سلام کردم و مشغول کار شدم داشتم سفارش یک دونه قهوه رو میبردم که صاحب گل فروشی رو دیدم اولش محو زیبایش شدم چقدر خوشگله بعد به خودم اومدم و رفتم قهوه رو دادم بهش
ات : اوو سلام خیلی ممنون
کوک : سلام وظیفه اس فقط میتونم اسمتونو بدونم چون ما یک جورایی همکار حساب میشیم
ات : حتما اسم من ات یعنی کیم اتم شما اسمتون چیه
کوک : من جئون جونگکوکم از آشناییتون خوشبختم
ات : منم همینطور
خب خب اینم از پارت 🤍🌱
دوستون دارم ❤️
۴.۰k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.