امشب دوباره بر سَرَم عالم خراب شد
امشب دوباره بر سَرَم عالم خراب شد
حافظ گریست صفحه ی فالم خراب شد
ابرِ سیاهِ خاطـره شب را فـرا گرفت
آهم به عرش رفت هِلالم خراب شد
چشمم به یادِ چشمِ شرابیت باده ریخت
بر "لب" رسید باده و حالم خراب شـد
در "من" امید بود کنار "تو" "ما" شوم
افسوس آرزوی وصالم خراب شد
دیگـر نگو برای چه بیدار مانده ام
رویای خوبِ خواب و خیالم خراب شد
من چشمه ام که راهیِ مردابِ غم شدم
در راهِ عشـق آبِ زلالـم خـراب شـد
حافظ گریست صفحه ی فالم خراب شد
ابرِ سیاهِ خاطـره شب را فـرا گرفت
آهم به عرش رفت هِلالم خراب شد
چشمم به یادِ چشمِ شرابیت باده ریخت
بر "لب" رسید باده و حالم خراب شـد
در "من" امید بود کنار "تو" "ما" شوم
افسوس آرزوی وصالم خراب شد
دیگـر نگو برای چه بیدار مانده ام
رویای خوبِ خواب و خیالم خراب شد
من چشمه ام که راهیِ مردابِ غم شدم
در راهِ عشـق آبِ زلالـم خـراب شـد
۲۰۰
۰۱ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.