p 6 فصل دو
(اسم فیک وقتی دوست بودیید به فیک پروانه ی سیاه تقیر یافت )
🧿🧿🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮
فیک پروانه ی سیاه:
جیمین: نههههه ایملدااااا
؟؟: ایملدا دیگه مال تو نیست جیمین هم دیگه مال تو نیست ایملدا جونم
جیمین: عوضییییییی توان این کارتو پس میدیی
؟؟: واقعاااا هاااا عالی بود جیمین عشقم بیا
جیمین: ولم کنین عوضی هااااا
کوک: پسرممم
جیمین: بابا....بابا ....لطفو نزار ایملداا رو ببرن
کوک:باشه پسرم ایملدا دخترمه تو بغلمه
جیمین: 🙂🥲
(اونا جیمینو داخل یک جای سلطنتی بردن و همینطور ایملدا رو به همون جای سلطنتی بردن)
؟؟: جیمین .؟میزارم عشقتو ببینی
جیمین: اسمت تو یه کره بز چیه؟
؟؟: من ؟احاااا (خنده) من اسمم لونا هستش همسر اینده جعون جیمین
جیمین ویو: وقتی گفت همسر اینده انگار یه یخ روم ریختن بدنم سست شد افتاد رو تخت و داد زدم: گمشو بیرووووووووووووووننن
لونا: باشههه
ایملدا : جیمین
جیمین: ایملدااا
(ایملدا و جیمین در اغوش هم)
ایملدا: جیمین من میترسم
جیمین: نترس عزیزم بیا رو تخت
(رو تخت)
جیمین: فکر کردم از دست دادمت
املدا: خب این طور فکر نکن بهت گفتم که تا اخر عمر وبال گردن تو میمونم عین یه گوشواره
جیمین: خوبههه
ایملدا: جیمین میشه پیشت بمونم
جیمین: اره بیبی من
ایملدا: اخخخ
جیمین: خوبییی ؟
ایملدا: اره فقط چون تیر به شونم خورد یکم درد داره
جیمین: پانسمان کردن
ایملدا: اره
جیمین: بزار ببینم
( جیمین همینطور که داشت لباسای ایملدا رو میکند نزدیکش میشد و از لبش بوسید .....بعد لباسای ایملدا رو کند )
جیمین: هیچوقت ولت نمی کنم
ایملدا: هومم
لونا: ایملدا جوننن بیا اتاقت رو بهت نشون بدم
ایملدا: من میرم
جیمین: برگردی ها
ایملدا: باشه ( و بوسه ای روی لبای نرم پسر گذاشت شاید اخرین بوسه ای بود که پسر از دخترک دریافت میکرد کسی چه میداند اخرش چه میشود )
ایملدا رفت تو اتاقش که یهو .....
چقدر جنبه ندارید زود گذاشتم که انجلزام از این فیکا جا نمونن 😃
خلاصه عشقای منیین دیگههه😉😉😉😇😇😇
پارت بعد رو بزارم؟
🧿🧿🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮
فیک پروانه ی سیاه:
جیمین: نههههه ایملدااااا
؟؟: ایملدا دیگه مال تو نیست جیمین هم دیگه مال تو نیست ایملدا جونم
جیمین: عوضییییییی توان این کارتو پس میدیی
؟؟: واقعاااا هاااا عالی بود جیمین عشقم بیا
جیمین: ولم کنین عوضی هااااا
کوک: پسرممم
جیمین: بابا....بابا ....لطفو نزار ایملداا رو ببرن
کوک:باشه پسرم ایملدا دخترمه تو بغلمه
جیمین: 🙂🥲
(اونا جیمینو داخل یک جای سلطنتی بردن و همینطور ایملدا رو به همون جای سلطنتی بردن)
؟؟: جیمین .؟میزارم عشقتو ببینی
جیمین: اسمت تو یه کره بز چیه؟
؟؟: من ؟احاااا (خنده) من اسمم لونا هستش همسر اینده جعون جیمین
جیمین ویو: وقتی گفت همسر اینده انگار یه یخ روم ریختن بدنم سست شد افتاد رو تخت و داد زدم: گمشو بیرووووووووووووووننن
لونا: باشههه
ایملدا : جیمین
جیمین: ایملدااا
(ایملدا و جیمین در اغوش هم)
ایملدا: جیمین من میترسم
جیمین: نترس عزیزم بیا رو تخت
(رو تخت)
جیمین: فکر کردم از دست دادمت
املدا: خب این طور فکر نکن بهت گفتم که تا اخر عمر وبال گردن تو میمونم عین یه گوشواره
جیمین: خوبههه
ایملدا: جیمین میشه پیشت بمونم
جیمین: اره بیبی من
ایملدا: اخخخ
جیمین: خوبییی ؟
ایملدا: اره فقط چون تیر به شونم خورد یکم درد داره
جیمین: پانسمان کردن
ایملدا: اره
جیمین: بزار ببینم
( جیمین همینطور که داشت لباسای ایملدا رو میکند نزدیکش میشد و از لبش بوسید .....بعد لباسای ایملدا رو کند )
جیمین: هیچوقت ولت نمی کنم
ایملدا: هومم
لونا: ایملدا جوننن بیا اتاقت رو بهت نشون بدم
ایملدا: من میرم
جیمین: برگردی ها
ایملدا: باشه ( و بوسه ای روی لبای نرم پسر گذاشت شاید اخرین بوسه ای بود که پسر از دخترک دریافت میکرد کسی چه میداند اخرش چه میشود )
ایملدا رفت تو اتاقش که یهو .....
چقدر جنبه ندارید زود گذاشتم که انجلزام از این فیکا جا نمونن 😃
خلاصه عشقای منیین دیگههه😉😉😉😇😇😇
پارت بعد رو بزارم؟
۱۸.۸k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.