On shot🍷. Theodore nott..
On shot🍷. Theodore nott..
[Misunderstanding/سوء تفاهم]
نزدیکای وقت خواب تمام گروه ها بود و مبصرها مشغول پیدا کردن دانشجو ها بودن تا به خوابگاهشون بفرستن..
تو تونستی از دستشون قایم شی و بری دنبال تئو...فقط یکجا بود که میدونستی همیشه میره...
تقریبا بعد از کلاس یک ظهر که اخرین کلاس مشترکت با دوست پسرت بود دیگه ندیده بودیش، البته این روال چند وقت اخیرت بود. حتی سر کلاس ها هم حاضر نبود کنار تو باشه یا حواسشو خرج تو بکنه...
بعد کمی گشتن بالاخره به برج نجوم شناسی رسیدی و رفتی بالا... رفتی و به طبقه ی اخر که کلی جای باز و ازاد نسبت به منظره ی رو به روش بود رسیدی و تئو هم به یکی از ستون ها تکیه داده بود و سیگار میکشید... متوجه حضورت شده بود ولی باز هم براش ذرهای اهمیت نداش
قول داده بودی دیگه سیگار نکشی
_توهم قول داده بودی دیگه نزدیک اون ویزلی احمق نشی
بعد یک منظره ی نیم رخ از صورتش بهت میده تا فقط بتونی اون نیشخندی که روی لباش هست رو ببینی
_مثل اینکه دوتامون دروغگوییم؟!
من دروغگو نیستم تئو
_اره، حتما باید حق با تو باشه و قطعا هم این ی سوءتفاهم بوده و تو توی بغل رون نبودی...
آهی از ناامیدی میکشی
میدونی اگه میخوای ننگ خیانت بمبزنی با ی فرد بهتر بزن تا حداقل به خودمبگم واو دختر چقد تو خوش شانسی یا ایول بت زرنگ خانم
_منظورت چیه؟
ابروهاش تو هم میره و جوابت کاملا براش شک برانگیزه
کاملا واضحه،من حتی خودم حالمبهم میخوره بخوامیه ثانیه تو بغل اون دستوپاچلفتی باشم. حداقل اگه میخوای بین ویزلی ها بگی یکی مثل بیل یا فرد رو بگو که من به خودم نگم چقد بدبختم که دوست پسرم ی درصد احتمال بودن با افراد زیر صفر ذهنم به سرش میزنه
_و احتمالااینم یکی از اون تریک های روانشناسیکه بشون علاقه داری تا منو دوباره خر کنی؟
تئودور کامل به سمت میچرخه و سیگارشو با کوبوندن تو ستونی که بش تکیه داده بود خاموش میکنه و به سمتت قدمبرمیداره
منکه حقیقتو میگم یعنی نه این تریک نیست ولی خب وقتی تو به من اعتماد نداری، چرا اینو میپرسی؟
تئودور توی یک اینچی تو می ایسته، فاصله ی قدی زیادی ندارید ولی اون مثل یک برج در مقابل توعه... تو میتونی نفسای داغشو روی پوست حساست، حس کنی..
_شاید چون تو خیلی خوب بلدی از این تریکات استفاده کنی و توی بازی با کلمات حرفه ای هستی
پس الان باید به خودم افتخار کنم؟
_اووفف، چجورم باید بکنی
بعد ازگفتن جملش فاصله ی بین صورتتونرو کم و کمترش میکنه تا جایی که هیچ فاصله ای بین لبای تو و خودش نیست... و قطعا هم بعدش فاصله بین بدناتون رو کم میکنه...
اگه میدونستی اینقد راحت میشد دوباره همه چیزرو درست کرد باز هم اینقدر وقت رو تلف میکردی؟!
_پایان
#دراری #دراکو #هری_پاتر #هرماینی #وانشات #سناریو #دارک
[Misunderstanding/سوء تفاهم]
نزدیکای وقت خواب تمام گروه ها بود و مبصرها مشغول پیدا کردن دانشجو ها بودن تا به خوابگاهشون بفرستن..
تو تونستی از دستشون قایم شی و بری دنبال تئو...فقط یکجا بود که میدونستی همیشه میره...
تقریبا بعد از کلاس یک ظهر که اخرین کلاس مشترکت با دوست پسرت بود دیگه ندیده بودیش، البته این روال چند وقت اخیرت بود. حتی سر کلاس ها هم حاضر نبود کنار تو باشه یا حواسشو خرج تو بکنه...
بعد کمی گشتن بالاخره به برج نجوم شناسی رسیدی و رفتی بالا... رفتی و به طبقه ی اخر که کلی جای باز و ازاد نسبت به منظره ی رو به روش بود رسیدی و تئو هم به یکی از ستون ها تکیه داده بود و سیگار میکشید... متوجه حضورت شده بود ولی باز هم براش ذرهای اهمیت نداش
قول داده بودی دیگه سیگار نکشی
_توهم قول داده بودی دیگه نزدیک اون ویزلی احمق نشی
بعد یک منظره ی نیم رخ از صورتش بهت میده تا فقط بتونی اون نیشخندی که روی لباش هست رو ببینی
_مثل اینکه دوتامون دروغگوییم؟!
من دروغگو نیستم تئو
_اره، حتما باید حق با تو باشه و قطعا هم این ی سوءتفاهم بوده و تو توی بغل رون نبودی...
آهی از ناامیدی میکشی
میدونی اگه میخوای ننگ خیانت بمبزنی با ی فرد بهتر بزن تا حداقل به خودمبگم واو دختر چقد تو خوش شانسی یا ایول بت زرنگ خانم
_منظورت چیه؟
ابروهاش تو هم میره و جوابت کاملا براش شک برانگیزه
کاملا واضحه،من حتی خودم حالمبهم میخوره بخوامیه ثانیه تو بغل اون دستوپاچلفتی باشم. حداقل اگه میخوای بین ویزلی ها بگی یکی مثل بیل یا فرد رو بگو که من به خودم نگم چقد بدبختم که دوست پسرم ی درصد احتمال بودن با افراد زیر صفر ذهنم به سرش میزنه
_و احتمالااینم یکی از اون تریک های روانشناسیکه بشون علاقه داری تا منو دوباره خر کنی؟
تئودور کامل به سمت میچرخه و سیگارشو با کوبوندن تو ستونی که بش تکیه داده بود خاموش میکنه و به سمتت قدمبرمیداره
منکه حقیقتو میگم یعنی نه این تریک نیست ولی خب وقتی تو به من اعتماد نداری، چرا اینو میپرسی؟
تئودور توی یک اینچی تو می ایسته، فاصله ی قدی زیادی ندارید ولی اون مثل یک برج در مقابل توعه... تو میتونی نفسای داغشو روی پوست حساست، حس کنی..
_شاید چون تو خیلی خوب بلدی از این تریکات استفاده کنی و توی بازی با کلمات حرفه ای هستی
پس الان باید به خودم افتخار کنم؟
_اووفف، چجورم باید بکنی
بعد ازگفتن جملش فاصله ی بین صورتتونرو کم و کمترش میکنه تا جایی که هیچ فاصله ای بین لبای تو و خودش نیست... و قطعا هم بعدش فاصله بین بدناتون رو کم میکنه...
اگه میدونستی اینقد راحت میشد دوباره همه چیزرو درست کرد باز هم اینقدر وقت رو تلف میکردی؟!
_پایان
#دراری #دراکو #هری_پاتر #هرماینی #وانشات #سناریو #دارک
۷.۶k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.