وقتی تو کلاب میبینیش
شخصیت:
ات،²³سالشه،خانوادهش نیویورک زندگی میکردن،+
یونگی،²⁸سالشه،خانواده نداره،_
........
تکـپآرتیـ:
ات لباس سرهم چرم مشکیش رو پوشید کمربند مخصوص کلت کمریش هم برمیداره و تفنگ و کلتش رو توش قرار میده
بدنش تو اون لباس خیلی خوب خودنمایی میکرد
بوت های لژ بلند ساق بلند مشکی چرمش رو پوشید
لباسش استین بلند بود،فینگر هاش رو انداخت دور شصتش
موهاش رو دور برش ریخت و با دست
مدلش داد
عالی شده بود،رسما میدرخشید
رژ قرمزش و زد و تو آینه قدی یه نگاه از سر تا پا به خودش انداخت
+پوزخند*《مین یونگی من..تورو...میبرم مثله همیشه》
گلاسه کنار میز آرایشش رو برداشت و یه قورت ازش خورد
به سمته طبقه پایین راهی شد،سوییچ ماشین رو از روی کاناپه قاپید و رفت سوار ماشین بشه
بریم وسط مهمونی طولانی نشه*
ات داشت برا خودش آروم میرقصید و شات های کوچیمه سوجو رو سر میکشید
این مهمونی هر دوسال یه بار توی یکی از
کلاب ها و بار های معروف سئول برگزار میشه
و دوتا از مافیا های مهم و معروف کشور حتما به اونجا میرن...مینیونگی و...چانات
_به به لیدی!افتخار میدین!
+هی هی مین یونگی زیاده روی نکن
_کم بخور شب از زیر این و اون جمعت نکنیم آخرش خندید*
ات با ناخون های بلند و انگشتاش زد وسط سینهی یونگی:《هی مین من جنبهم بالاس این یک دوم اینکه برو و شب قشنگمو خراب نکن》
یونگی دوباره خندید:《چشم قربان!》
ات داشت میرفت سمته دیگهای که یونگی صداش زد و با صدای بلند گفت:《کجا خانوم داریم حرف میزنیما! بازم خندید*》
+چی!من!آخه به کلاس من میاد با یه مشت حیوون هم صحبت بشم؟
و رفت
داخل سرویس بهداشتی داشت رژش رو تمدید میکرد که لب زد و آروم تو آینه گفت:《پیش پیش...مین تو هرچقد خطرناک و موزمار باشی》
دستشو داشت به اندازه،اندازگیری میاره بالا و آروم میگه:《من دوبرابرشم...》
و بعد قهقه میزنه و از تو سرویس میاد بیرون
دایهیون:اهم اهم لطفا همه جمع بشید
دایهیون میزبان اون مهمونی بود،همرو میخواست جمع کنه و برنده مافیای این دوسال رو اعلام کنه....همه میدونستن یا اتس یا یونگی
دایهیون:برنده برترین مافیا تعلق میگیره به....یه نگاهی به جمعیت با نگاه های منتظر کرد*به....چان..ات(آخرشو بلند میگه)
همه براش دست زدن با غرور زیاد رفت رو سن
+آنیو..خوشحالم که باز تونستم برترین مافیا بشم، ملت رو از دسته آدم های ناشی و عوضی نجات بدم و الان اینجام
گلاسه شرابشو بالا گرفت،پشت سرش بقیه هم گلاسه هارو بالا گرفتن با تکون دادن بدنش خندید و گفت《سلامتی همه مافیا ها》
و اما...بدتر یونگی شد مافیای دوم
ات رفت و کنار یونگی ایستاد
بدون اینکه ذرهای نگاهش کنه یت کج بشه به سمتش گلاسه رو سر کشید و لب زد:《گفته بودم همیشه میبرمت مین》
ات،²³سالشه،خانوادهش نیویورک زندگی میکردن،+
یونگی،²⁸سالشه،خانواده نداره،_
........
تکـپآرتیـ:
ات لباس سرهم چرم مشکیش رو پوشید کمربند مخصوص کلت کمریش هم برمیداره و تفنگ و کلتش رو توش قرار میده
بدنش تو اون لباس خیلی خوب خودنمایی میکرد
بوت های لژ بلند ساق بلند مشکی چرمش رو پوشید
لباسش استین بلند بود،فینگر هاش رو انداخت دور شصتش
موهاش رو دور برش ریخت و با دست
مدلش داد
عالی شده بود،رسما میدرخشید
رژ قرمزش و زد و تو آینه قدی یه نگاه از سر تا پا به خودش انداخت
+پوزخند*《مین یونگی من..تورو...میبرم مثله همیشه》
گلاسه کنار میز آرایشش رو برداشت و یه قورت ازش خورد
به سمته طبقه پایین راهی شد،سوییچ ماشین رو از روی کاناپه قاپید و رفت سوار ماشین بشه
بریم وسط مهمونی طولانی نشه*
ات داشت برا خودش آروم میرقصید و شات های کوچیمه سوجو رو سر میکشید
این مهمونی هر دوسال یه بار توی یکی از
کلاب ها و بار های معروف سئول برگزار میشه
و دوتا از مافیا های مهم و معروف کشور حتما به اونجا میرن...مینیونگی و...چانات
_به به لیدی!افتخار میدین!
+هی هی مین یونگی زیاده روی نکن
_کم بخور شب از زیر این و اون جمعت نکنیم آخرش خندید*
ات با ناخون های بلند و انگشتاش زد وسط سینهی یونگی:《هی مین من جنبهم بالاس این یک دوم اینکه برو و شب قشنگمو خراب نکن》
یونگی دوباره خندید:《چشم قربان!》
ات داشت میرفت سمته دیگهای که یونگی صداش زد و با صدای بلند گفت:《کجا خانوم داریم حرف میزنیما! بازم خندید*》
+چی!من!آخه به کلاس من میاد با یه مشت حیوون هم صحبت بشم؟
و رفت
داخل سرویس بهداشتی داشت رژش رو تمدید میکرد که لب زد و آروم تو آینه گفت:《پیش پیش...مین تو هرچقد خطرناک و موزمار باشی》
دستشو داشت به اندازه،اندازگیری میاره بالا و آروم میگه:《من دوبرابرشم...》
و بعد قهقه میزنه و از تو سرویس میاد بیرون
دایهیون:اهم اهم لطفا همه جمع بشید
دایهیون میزبان اون مهمونی بود،همرو میخواست جمع کنه و برنده مافیای این دوسال رو اعلام کنه....همه میدونستن یا اتس یا یونگی
دایهیون:برنده برترین مافیا تعلق میگیره به....یه نگاهی به جمعیت با نگاه های منتظر کرد*به....چان..ات(آخرشو بلند میگه)
همه براش دست زدن با غرور زیاد رفت رو سن
+آنیو..خوشحالم که باز تونستم برترین مافیا بشم، ملت رو از دسته آدم های ناشی و عوضی نجات بدم و الان اینجام
گلاسه شرابشو بالا گرفت،پشت سرش بقیه هم گلاسه هارو بالا گرفتن با تکون دادن بدنش خندید و گفت《سلامتی همه مافیا ها》
و اما...بدتر یونگی شد مافیای دوم
ات رفت و کنار یونگی ایستاد
بدون اینکه ذرهای نگاهش کنه یت کج بشه به سمتش گلاسه رو سر کشید و لب زد:《گفته بودم همیشه میبرمت مین》
۱.۱k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.