Chapter 2 p1
لباسی که سفید بود الان به لباسی قرمز تبدیل شده بود یونگی اومد وسط و تن بی جون خاهرشو گرفت
یونگی: می...میا ..... ببین الان موقع شوخی نیست بلند شوووو.... عروسکم ....بلند شووووو تهیونگگگگگگگگگگگگگگگ چرا عین چوب وایستادیننننننن یکی زنگ بزنه به اورژانس اون عوضیییییی میکشتممممم یونااااااا میکشتمنمممممممم
تهیونگ: میااا...تروخدااا نه ببخشید قلط خوردم بلند شوووو😭😭😭
مادر میا: واییی ...هقققق....دخترم یکی دخترممممم
یونگی: چی؟
تهیونگ: الان چی گفتی؟
(اورژانس رسید و میا رو هم بردند شوگا با میا رفت اعصابش انقدر خورد بود که اگر کسی بهش بد میگفت خوردش میکرد برای همین کسی حرف نمی زد.... عمل شروع شده بود یونگی از هر موقع دیگه اس نگران تر بود مبدا خواهرش رو از دست بده اون یکی خواهرش که یک قاتل مخفی بود
دکتر: همراه خانم مین میا ؟
یونگی: بله .... عمل چی شد؟
دکتر: خب عمل خوب پیش رفته اما هنوز .....بهوش نیومدن
یونگی: هوفففففف.... حلا این خوبه یا نه ؟
دکتر : نه همین که تیر رو در آوردیم خودش کلیه و خوبه نگران نباشید
یونگی: مرسی
دکتر : خاهش میکنم وظیفصت
...........
(الان چند دیقه ای هست که میا بهوش نیومده بود اما بعد بهوش اومد بعد میا رو بردن خونه و خودشونم خوابیدن و صبح شد میا میخواست بره دست شوی که....
....
....
....
....
....
ببخشید خیلی کم شد ولی شرطا رو لطفا کامل کنید ....
سه تا لایک
سه تا کامنت ( بعدییی)
۲ تا فالو ور 🤩🤩
...................
بایییییییقق
یونگی: می...میا ..... ببین الان موقع شوخی نیست بلند شوووو.... عروسکم ....بلند شووووو تهیونگگگگگگگگگگگگگگگ چرا عین چوب وایستادیننننننن یکی زنگ بزنه به اورژانس اون عوضیییییی میکشتممممم یونااااااا میکشتمنمممممممم
تهیونگ: میااا...تروخدااا نه ببخشید قلط خوردم بلند شوووو😭😭😭
مادر میا: واییی ...هقققق....دخترم یکی دخترممممم
یونگی: چی؟
تهیونگ: الان چی گفتی؟
(اورژانس رسید و میا رو هم بردند شوگا با میا رفت اعصابش انقدر خورد بود که اگر کسی بهش بد میگفت خوردش میکرد برای همین کسی حرف نمی زد.... عمل شروع شده بود یونگی از هر موقع دیگه اس نگران تر بود مبدا خواهرش رو از دست بده اون یکی خواهرش که یک قاتل مخفی بود
دکتر: همراه خانم مین میا ؟
یونگی: بله .... عمل چی شد؟
دکتر: خب عمل خوب پیش رفته اما هنوز .....بهوش نیومدن
یونگی: هوفففففف.... حلا این خوبه یا نه ؟
دکتر : نه همین که تیر رو در آوردیم خودش کلیه و خوبه نگران نباشید
یونگی: مرسی
دکتر : خاهش میکنم وظیفصت
...........
(الان چند دیقه ای هست که میا بهوش نیومده بود اما بعد بهوش اومد بعد میا رو بردن خونه و خودشونم خوابیدن و صبح شد میا میخواست بره دست شوی که....
....
....
....
....
....
ببخشید خیلی کم شد ولی شرطا رو لطفا کامل کنید ....
سه تا لایک
سه تا کامنت ( بعدییی)
۲ تا فالو ور 🤩🤩
...................
بایییییییقق
۱۹.۶k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.