پارت ۱۳
ویو ا.ت
برگشتم که .... سرم و دیوار خورد و افتادم زمین .. سینی که توش قهوه بود هم افتاد روی دستم .. اخخخخ دستم سوخت ...
-خوبی
+مرتیکه ی الاغ .. چرا بدون لباس توی اتاق میچرخی بلد نیستی لباس بپوشی مرتیکه ی گراز
-به من چه خودت برگشتی سرت به دیوار خورد
+ اگه مثل آدم لباس میپوشیدی الان منم نیوفتاده بودم
-خونه ی خودمه هر کاری بخوام میکنم به تو هم ربطی نداره .. پاشو ببینم دستت چقدر سوخته
بلند شدم داشتم از اتاق میرفتم بیرون که دستمو گرفت و کشید داخل ... از شونه هام گرفت و روی تخت گذاشتم ... دستم و گرفت و نگاهش میکرد .... از توی کشو پماد سوختگی درآورد و آروم روی دستم گذاشت و پخش میکرد روی دستم ....
-مراقب باش بعدم .. که دیدی لباس نپوشیدم فقط چشمات و ببند اینجوری اصکل بازی درنیار
+ اصکل خودتی
- الان از همه ی حرفم فقط اینکه اصکلی رو شنیدی
+ اهم...اهم... شاید
با دستش زد توی سرم ..
- واقعا خیلی اصکلی
+ توی یه مرتیکه ی گرازی
- عجب..
نزدیک گوشم شد و ...
- گراز اصلی رو وقتی بف..اک..ت میدم میبینی
پوزخندی زد و از گوشم فاصله گرفت
+منحر..ففففف
- (خنده و پوزخند)
ویو یونگی
داشتم بهش میخندیدم که .... از تخت بلند شد و از اتاق رفت بیرون و در و محکم بست ... که احساس کردم یکی دیگه کنده میشه ... انقدر حرص خوردنش کیوته که دوست دارم کاری کنم همیشه حرص بخوره ... از صدای گوشی به خودم اومدم هان بود ...
؟ فهمیدم اون خدمتکاری که توی خونه ات کار میکنه کیه
-کی
؟................
ادامه دارد
برگشتم که .... سرم و دیوار خورد و افتادم زمین .. سینی که توش قهوه بود هم افتاد روی دستم .. اخخخخ دستم سوخت ...
-خوبی
+مرتیکه ی الاغ .. چرا بدون لباس توی اتاق میچرخی بلد نیستی لباس بپوشی مرتیکه ی گراز
-به من چه خودت برگشتی سرت به دیوار خورد
+ اگه مثل آدم لباس میپوشیدی الان منم نیوفتاده بودم
-خونه ی خودمه هر کاری بخوام میکنم به تو هم ربطی نداره .. پاشو ببینم دستت چقدر سوخته
بلند شدم داشتم از اتاق میرفتم بیرون که دستمو گرفت و کشید داخل ... از شونه هام گرفت و روی تخت گذاشتم ... دستم و گرفت و نگاهش میکرد .... از توی کشو پماد سوختگی درآورد و آروم روی دستم گذاشت و پخش میکرد روی دستم ....
-مراقب باش بعدم .. که دیدی لباس نپوشیدم فقط چشمات و ببند اینجوری اصکل بازی درنیار
+ اصکل خودتی
- الان از همه ی حرفم فقط اینکه اصکلی رو شنیدی
+ اهم...اهم... شاید
با دستش زد توی سرم ..
- واقعا خیلی اصکلی
+ توی یه مرتیکه ی گرازی
- عجب..
نزدیک گوشم شد و ...
- گراز اصلی رو وقتی بف..اک..ت میدم میبینی
پوزخندی زد و از گوشم فاصله گرفت
+منحر..ففففف
- (خنده و پوزخند)
ویو یونگی
داشتم بهش میخندیدم که .... از تخت بلند شد و از اتاق رفت بیرون و در و محکم بست ... که احساس کردم یکی دیگه کنده میشه ... انقدر حرص خوردنش کیوته که دوست دارم کاری کنم همیشه حرص بخوره ... از صدای گوشی به خودم اومدم هان بود ...
؟ فهمیدم اون خدمتکاری که توی خونه ات کار میکنه کیه
-کی
؟................
ادامه دارد
۱.۲k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.