چه تفاقی افتاد
چه تفاقی افتاد
𝕻𝖆𝖗𝖙_37
ا/ت: م..... م.... من.... خ.. خو.. بم
ویو ا/ت
با دردی که تو دستم داشتم به زور بلند شدم. تا خواستیم حرکت کنیم با صدایی
که پشتم امد برگشتم دیدم فلیکس اسلحه رو گرفت روی منو شوگا.
شوگا هم گفت که برم پشت سرش که نرفتم و سر جام وایستادم.
که فلیکس اسلحه رو گرفت سمت شوگا و قشنگ گذاشت رو سرش.
فلیکس: اخی. نقشت خراب شد؟
شوگا:.....
فلیکس: هه. نمیتونی حتی حرف بزنی.
ویو ا/ت
شوگا فلیکس داشتن باهم بحس میکردن منم از این فرصت استفاده کردم و ی تفنگ از جیب کتم در اوردم و زدم تو سر فلیکس که فلیکس بیهوش شد. سریع دست شوگا رو گرفتم و رفتم داخل ون. که یهو شوگا به یکی از دست راستاش گفت که عمارت رو اتیش بزنن.
منم نشستم پشت فرمون و حرکت کردم سمت عمارت.
شوگا: ا/ت بزن بغل.
ا/ت: برای چی؟
شوگا: گفتم بزن بغل.
ا/ت: خوب برای چی؟
شوگا: ی نگاه به دستت بنداز.
ا/ت:(نگاه کردم دیدم کتم غرق خون شده)
ا/ت: من خوبم مشکلی نیست.
شوگا: چی چی حالم خوبه. بزن بغل.
ا/ت: ....
شوگا: به من ربطی نداره دست خودت بد تر میشه.
ویو ا/ت
بعد از اون حرفا دیگه هیچ حرفی بینمون نبود.
رسیدیم عمارت.
سریع رفتم داخل اتاقم جعبه کمک های اولیه رو اوردم دستم رو باند پیجی کردم. چون از شدت دردش نزدیک بود گریه کنم.
ی لباس ساده پوشیدم و رفتم دم اتاق شوگا تا فلش رو بهش بدم.
ا/ت: شوگا. منم ا/ت
شوگا: بیا تو.
ا/ت: شوگا اینم فلش. شب خوش.
شوگا: ا/ت
ا/ت: بله؟
شوگا: کارت به عنوان ی تاره کار خیلی خوب بود.
ا/ت:(لبخند)
𝕻𝖆𝖗𝖙_37
ا/ت: م..... م.... من.... خ.. خو.. بم
ویو ا/ت
با دردی که تو دستم داشتم به زور بلند شدم. تا خواستیم حرکت کنیم با صدایی
که پشتم امد برگشتم دیدم فلیکس اسلحه رو گرفت روی منو شوگا.
شوگا هم گفت که برم پشت سرش که نرفتم و سر جام وایستادم.
که فلیکس اسلحه رو گرفت سمت شوگا و قشنگ گذاشت رو سرش.
فلیکس: اخی. نقشت خراب شد؟
شوگا:.....
فلیکس: هه. نمیتونی حتی حرف بزنی.
ویو ا/ت
شوگا فلیکس داشتن باهم بحس میکردن منم از این فرصت استفاده کردم و ی تفنگ از جیب کتم در اوردم و زدم تو سر فلیکس که فلیکس بیهوش شد. سریع دست شوگا رو گرفتم و رفتم داخل ون. که یهو شوگا به یکی از دست راستاش گفت که عمارت رو اتیش بزنن.
منم نشستم پشت فرمون و حرکت کردم سمت عمارت.
شوگا: ا/ت بزن بغل.
ا/ت: برای چی؟
شوگا: گفتم بزن بغل.
ا/ت: خوب برای چی؟
شوگا: ی نگاه به دستت بنداز.
ا/ت:(نگاه کردم دیدم کتم غرق خون شده)
ا/ت: من خوبم مشکلی نیست.
شوگا: چی چی حالم خوبه. بزن بغل.
ا/ت: ....
شوگا: به من ربطی نداره دست خودت بد تر میشه.
ویو ا/ت
بعد از اون حرفا دیگه هیچ حرفی بینمون نبود.
رسیدیم عمارت.
سریع رفتم داخل اتاقم جعبه کمک های اولیه رو اوردم دستم رو باند پیجی کردم. چون از شدت دردش نزدیک بود گریه کنم.
ی لباس ساده پوشیدم و رفتم دم اتاق شوگا تا فلش رو بهش بدم.
ا/ت: شوگا. منم ا/ت
شوگا: بیا تو.
ا/ت: شوگا اینم فلش. شب خوش.
شوگا: ا/ت
ا/ت: بله؟
شوگا: کارت به عنوان ی تاره کار خیلی خوب بود.
ا/ت:(لبخند)
۱۲۷
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.