تـکـپارتـی درخـ★ـواسـتی
تـکـپارتـی درخـ★ـواسـتی
#نیکی
تکپـارتـی از نیـکی وقـتی مافیـاست و ما حـامله میشـ. یم ولـی بـچـه بجـای پسـر دخـتره
•
•
عجیب بود نه چطور همچین واکنشی نشون داده بود این اون قدراهم موضوع مهمی نبود نه؟
رویه مبل نشسته بود و دستاشو تو موهاش فرو کرده بود
حالا میتونستی ببینی که چقدر عصبیه
ا. ت: نیکی..
نیکی: چیزی نگو...
ا. ت: متاسفم
نیکی: چی
با کلافگی سریع از رویه مبل بلند شدو دستاتو گرفت
نیکی: اینطور که فکر میکنی نیس من فقط
یکم زیادی به فکر کارمم
ا. ت: انقدر خودخواه نباش
نیکی: من فق..
ا. ت: ینی من برات هیچ اهمیتی ندارم؟..
نه وایسا ینی منو دخترت هیچ اهمیتی برات نداریم که اینجوری رفتار میکنی
نیکی: اینطور نیس ا. ت م.. من واقعا دوست دارم خب؟ لطفا اینجوری رفتار نکن من فقط نمیتونم که
ا. ت: نمیتونی باور کنی دختره این واکنشت زیاده روی نیس؟پس واقعا این بچه رو نمیخوای نه
حالا که داشتی همچین رفتاری رو از کسی که دوسش داشتی میدی واقعا برات غیرقابل باور بود
نیکی:...
ا. ت: باشه... پس نمیخوایش
نیکی: چی منظورت چیه
ا. ت: منظورم واضحه
نیکی: ببخشید.. من واقعا نمیخواستم انقدر درگیر کارم بودم که به اینکه مادر بچم تویی فک نکردم
نیکی ا. ت رو اروم کشید تویه بغل خودش
نیکی: متاسفم باشه؟ من هردوتون رو خیلی دوست دارم
~~~
لطفا تو درخواستیا به سن نیکی توجه کنید اخه بچه؟ من خجالت میکشم اینارو مینویسم
#نیکی
تکپـارتـی از نیـکی وقـتی مافیـاست و ما حـامله میشـ. یم ولـی بـچـه بجـای پسـر دخـتره
•
•
عجیب بود نه چطور همچین واکنشی نشون داده بود این اون قدراهم موضوع مهمی نبود نه؟
رویه مبل نشسته بود و دستاشو تو موهاش فرو کرده بود
حالا میتونستی ببینی که چقدر عصبیه
ا. ت: نیکی..
نیکی: چیزی نگو...
ا. ت: متاسفم
نیکی: چی
با کلافگی سریع از رویه مبل بلند شدو دستاتو گرفت
نیکی: اینطور که فکر میکنی نیس من فقط
یکم زیادی به فکر کارمم
ا. ت: انقدر خودخواه نباش
نیکی: من فق..
ا. ت: ینی من برات هیچ اهمیتی ندارم؟..
نه وایسا ینی منو دخترت هیچ اهمیتی برات نداریم که اینجوری رفتار میکنی
نیکی: اینطور نیس ا. ت م.. من واقعا دوست دارم خب؟ لطفا اینجوری رفتار نکن من فقط نمیتونم که
ا. ت: نمیتونی باور کنی دختره این واکنشت زیاده روی نیس؟پس واقعا این بچه رو نمیخوای نه
حالا که داشتی همچین رفتاری رو از کسی که دوسش داشتی میدی واقعا برات غیرقابل باور بود
نیکی:...
ا. ت: باشه... پس نمیخوایش
نیکی: چی منظورت چیه
ا. ت: منظورم واضحه
نیکی: ببخشید.. من واقعا نمیخواستم انقدر درگیر کارم بودم که به اینکه مادر بچم تویی فک نکردم
نیکی ا. ت رو اروم کشید تویه بغل خودش
نیکی: متاسفم باشه؟ من هردوتون رو خیلی دوست دارم
~~~
لطفا تو درخواستیا به سن نیکی توجه کنید اخه بچه؟ من خجالت میکشم اینارو مینویسم
۶.۸k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.