𝑡ℎ𝑒 𝑜𝑛𝑙𝑦 𝑝ℎ𝑜𝑡𝑜 𝑙𝑒𝑓𝑡 p⁷
لبخند زدمو برگشتم
+نه*لبخند
پ:خب خب زود باشید
همه سوار لیموزین ها شدن
باباو مامان
عمو و زن عمو
پدربزرگ و مادر بزرگ ک کوک قرار بود با اونا بیاد عمارت
منم تنها ک با اون پسره...هوفف قراره برم عمارت
@ خانم رسیدیم
خب حالا نوبت نقشس*لبخند خبیثانه
پیاده شدم و شروع کردم ب راه رفتن سعی کردم حالت چهرمو حفظ کنم وارد شدم تمام دروبینا فلش میزدن داشتن عکس میگرفتن و بعضی از خبرنگارا سوال میپرسیدن ک بادیگاردا جلوشونو گرفته بودن منتظر موندم با دیدن جونگ کوک...
این تهیونگه؟
من با جونگ کوک تصویری حرف می زدم بخاطر همین خیلی مشکلی نبود با اینک از نزدیک جذاب تره اما تهیونگو ۱۴ ساله ک ندیدم خیلی جذاب شده دلم میخاد چشم همه رو دررارم خدایاااا..
واسا دارن نزدیک میشن سریع خودمو جم کردم تهیونگ و جونگ کوک اول از بقیه شروع کردن اول تهیونگ امد سعی کردم ضربان قلبو چهرمو کنترل کنم با ی لبخند گلو بهش دادم اونم لبخند زدو کنارم ایستاد جونگ کوک امد و ی حالتی رو چهرش بود ک فقد من میفهمیدم پسره بیشور گلو بش دادمو بغلش کردم و تو...
+نه*لبخند
پ:خب خب زود باشید
همه سوار لیموزین ها شدن
باباو مامان
عمو و زن عمو
پدربزرگ و مادر بزرگ ک کوک قرار بود با اونا بیاد عمارت
منم تنها ک با اون پسره...هوفف قراره برم عمارت
@ خانم رسیدیم
خب حالا نوبت نقشس*لبخند خبیثانه
پیاده شدم و شروع کردم ب راه رفتن سعی کردم حالت چهرمو حفظ کنم وارد شدم تمام دروبینا فلش میزدن داشتن عکس میگرفتن و بعضی از خبرنگارا سوال میپرسیدن ک بادیگاردا جلوشونو گرفته بودن منتظر موندم با دیدن جونگ کوک...
این تهیونگه؟
من با جونگ کوک تصویری حرف می زدم بخاطر همین خیلی مشکلی نبود با اینک از نزدیک جذاب تره اما تهیونگو ۱۴ ساله ک ندیدم خیلی جذاب شده دلم میخاد چشم همه رو دررارم خدایاااا..
واسا دارن نزدیک میشن سریع خودمو جم کردم تهیونگ و جونگ کوک اول از بقیه شروع کردن اول تهیونگ امد سعی کردم ضربان قلبو چهرمو کنترل کنم با ی لبخند گلو بهش دادم اونم لبخند زدو کنارم ایستاد جونگ کوک امد و ی حالتی رو چهرش بود ک فقد من میفهمیدم پسره بیشور گلو بش دادمو بغلش کردم و تو...
۵.۶k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.