پارت 3
«بوق بوق »
مث اینکه نمیخواد جواب بده ی لحظه اشکام اومد پایین اشکم رو پاک کردم و خودم رو با چیدن میز مشغول کردم
ساعت 9 بود اما ته نیومد بازم بهش زنگ زدم ولی جواب نداد
ته ویو:
دیدم ات داره زنگ میزنه و جواب ندادم خودم رو با تمرین سرگرم کردم ک دیدم ساعت 12 شده اعضا همه رفته بودن منم رفتم خونه
رسیدم کیلید انداختم تو در و درو بازکردم
ات ویو :
با صدای در از جام پریدم اشکام رو پاک کردم و رفتم سمت در
تهیونگ اومد تو
+ سلام
_ .......
+ چقد دیر اومدی
_......
تهیونگ محل نداد و مستقیم رفت تو اتاق درم محکم بست
رفتم دم در اتاق کارش ارو در زدم
(تق تق )
بازم چیزی نگفت اشکام همینطور از روی گونم سر میخوردن و میخوردن روی زمین
اروم گفتم
+ ته... تهیونگ. .. ته ته مامانم زنگ زد گفت فردا حتما بریم خونشون
+ خاهش میکنم بیا ابروم میره
تهیونگ اروم گفت ولی من شنیدم
_ ههه کی داره در مورد ابرو حرف میزنه
اینو ک گفت انگار قلبم رو هزار تیکه کرده بودن
رفتم تو اتاق درو محکم کوبیدم و از ته دلم گریه کردم
ک صبح......
مث اینکه نمیخواد جواب بده ی لحظه اشکام اومد پایین اشکم رو پاک کردم و خودم رو با چیدن میز مشغول کردم
ساعت 9 بود اما ته نیومد بازم بهش زنگ زدم ولی جواب نداد
ته ویو:
دیدم ات داره زنگ میزنه و جواب ندادم خودم رو با تمرین سرگرم کردم ک دیدم ساعت 12 شده اعضا همه رفته بودن منم رفتم خونه
رسیدم کیلید انداختم تو در و درو بازکردم
ات ویو :
با صدای در از جام پریدم اشکام رو پاک کردم و رفتم سمت در
تهیونگ اومد تو
+ سلام
_ .......
+ چقد دیر اومدی
_......
تهیونگ محل نداد و مستقیم رفت تو اتاق درم محکم بست
رفتم دم در اتاق کارش ارو در زدم
(تق تق )
بازم چیزی نگفت اشکام همینطور از روی گونم سر میخوردن و میخوردن روی زمین
اروم گفتم
+ ته... تهیونگ. .. ته ته مامانم زنگ زد گفت فردا حتما بریم خونشون
+ خاهش میکنم بیا ابروم میره
تهیونگ اروم گفت ولی من شنیدم
_ ههه کی داره در مورد ابرو حرف میزنه
اینو ک گفت انگار قلبم رو هزار تیکه کرده بودن
رفتم تو اتاق درو محکم کوبیدم و از ته دلم گریه کردم
ک صبح......
۲۹.۲k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.