شوهر سخت گیر من فصل دوم پارت ۴
«شوهر سخت گیر من فصل دوم»
ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟜
«چند روز بعد»
کوک ویو:
امروز نرفته بودم شرکت تو اتاق کار.بودم
کوک:من قبلا عاشق ا.ت بودم ولی الان من مافیام و فقط برای انتقام از ا.ت باهاش ازدواج کردم و باید واسم بچه بیاره و بعدش ولش کنم.........*این نقطه یعنی کمی مکث کرد*
ولی الان نمیتونم ولش کنم وقتی ا.ت باردار بشه هر دومون میریم خونه ی پدریم و به زندگی مافیایی ادامه میدیم
راوری:
ا.ت داشت گریه میکرد گریه ی خوشحالی
ا.ت:نه دو باره ایندفعه.... *اشک*
دخترک به بیبی چکی که دستش بود نگاه میکرد و گریه میکرد اون دوباره باردار بود ولی این دفعه فرق داشت این دفعه با چند ماه پیش فرق داشت این دفعه بچه رو میخواست
ا.ت:این دفعه میخامش من وقتی بچه ی اولمو حامله بودم نمیخاستمش ولی وقتی از دستش دادم فهمیدم چه اشتباهی کردم ولی این دفعه نگهش میدارم*همه رو با گریه کردن اروم گفت*
ا.ت ویو:
بعد از کلی گریه کردن و ذوق کردن رفتم صورتمو شستم خشکش کردم یکم میکاپ لایت کردم تا جونگ کوک منو اینجوری نبینه بیبی چک رو گذاشتم داخل جیبم و رفتم سمت اشپز خونه و یه قهوه درست کردم تو یه سینی گذاشتم و یه چند تا شکلات هم گذاشتم و راه افتادم سمت اتاق کار جونگ کوک اروم اروم میرفتم و مراقب بودم تا نیوفتم خیلی استرس داشتم
شرط:
لایک:۵۰
کامنت:حتما بزارین و گرنه از پارت بعدی خبری نیست
#فیک
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
#سناریو
#اسمات
#وانشات
ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟜
«چند روز بعد»
کوک ویو:
امروز نرفته بودم شرکت تو اتاق کار.بودم
کوک:من قبلا عاشق ا.ت بودم ولی الان من مافیام و فقط برای انتقام از ا.ت باهاش ازدواج کردم و باید واسم بچه بیاره و بعدش ولش کنم.........*این نقطه یعنی کمی مکث کرد*
ولی الان نمیتونم ولش کنم وقتی ا.ت باردار بشه هر دومون میریم خونه ی پدریم و به زندگی مافیایی ادامه میدیم
راوری:
ا.ت داشت گریه میکرد گریه ی خوشحالی
ا.ت:نه دو باره ایندفعه.... *اشک*
دخترک به بیبی چکی که دستش بود نگاه میکرد و گریه میکرد اون دوباره باردار بود ولی این دفعه فرق داشت این دفعه با چند ماه پیش فرق داشت این دفعه بچه رو میخواست
ا.ت:این دفعه میخامش من وقتی بچه ی اولمو حامله بودم نمیخاستمش ولی وقتی از دستش دادم فهمیدم چه اشتباهی کردم ولی این دفعه نگهش میدارم*همه رو با گریه کردن اروم گفت*
ا.ت ویو:
بعد از کلی گریه کردن و ذوق کردن رفتم صورتمو شستم خشکش کردم یکم میکاپ لایت کردم تا جونگ کوک منو اینجوری نبینه بیبی چک رو گذاشتم داخل جیبم و رفتم سمت اشپز خونه و یه قهوه درست کردم تو یه سینی گذاشتم و یه چند تا شکلات هم گذاشتم و راه افتادم سمت اتاق کار جونگ کوک اروم اروم میرفتم و مراقب بودم تا نیوفتم خیلی استرس داشتم
شرط:
لایک:۵۰
کامنت:حتما بزارین و گرنه از پارت بعدی خبری نیست
#فیک
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۱۱۹.۹k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۰۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.