دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۱۳
arslwn
از خواب بیدار شدم رفتم یش ممد
ممد : بهتری
ارسلان: ارع بابا
ممد : خوبه پاشو بریم با بچه شهر بازی
ارسلان : اوکی بریم
رفتم حاضر شدم رسیدیم شهربازی
نیکا : بریم اون بازیه رو سوار بشیم
متین : من از ارتفاع میترسم نمیام
دیانا : متین اگه نمیای منم نمیرم
متین : عه خو برو
دیانا : نمیرم
رضا : چندشا
متین : خفه شو
بیا منم میام
ارسلان : رفتیم سوار شدیم نیکا و دیانا و رضا مثل خر جیغ میکشیدن
رضا : چقد بد بود
ارسلان : ارع
ممد : ارسلان خوبی رنگ پریده
ارسلان : فک کنم فشارم افتاده چون سرمم گیج میره
ممد : پس بیاین بریم یجیزی بخوریم ارسلانم خوب شه
محراب : من یه رستوران میشناسم اینجا بیاین بریم اونجا
ارسلان : رفتیم رستوران گوشیم زنگ خورد مامانم بود رفتم بیرون
ارسلان: جانم مامان خوبی
مامان : سلام پسرم تو خودت خوبی
ارسلان : آره مامان جان من خوبم
مامان : باشه پسرم زنگ زدم حالتو بپرسم برو اگه کار داری
ارسلان : باشه بهت زنگ میزنم
مامان : خدافظ
ارسلان : خدافظ
داشتم میرفتم کافه که یکی یه چیزی گرف جلو دهنم و چیزی نفهمیدم....
ادامه دارد
پارت ۱۳
arslwn
از خواب بیدار شدم رفتم یش ممد
ممد : بهتری
ارسلان: ارع بابا
ممد : خوبه پاشو بریم با بچه شهر بازی
ارسلان : اوکی بریم
رفتم حاضر شدم رسیدیم شهربازی
نیکا : بریم اون بازیه رو سوار بشیم
متین : من از ارتفاع میترسم نمیام
دیانا : متین اگه نمیای منم نمیرم
متین : عه خو برو
دیانا : نمیرم
رضا : چندشا
متین : خفه شو
بیا منم میام
ارسلان : رفتیم سوار شدیم نیکا و دیانا و رضا مثل خر جیغ میکشیدن
رضا : چقد بد بود
ارسلان : ارع
ممد : ارسلان خوبی رنگ پریده
ارسلان : فک کنم فشارم افتاده چون سرمم گیج میره
ممد : پس بیاین بریم یجیزی بخوریم ارسلانم خوب شه
محراب : من یه رستوران میشناسم اینجا بیاین بریم اونجا
ارسلان : رفتیم رستوران گوشیم زنگ خورد مامانم بود رفتم بیرون
ارسلان: جانم مامان خوبی
مامان : سلام پسرم تو خودت خوبی
ارسلان : آره مامان جان من خوبم
مامان : باشه پسرم زنگ زدم حالتو بپرسم برو اگه کار داری
ارسلان : باشه بهت زنگ میزنم
مامان : خدافظ
ارسلان : خدافظ
داشتم میرفتم کافه که یکی یه چیزی گرف جلو دهنم و چیزی نفهمیدم....
ادامه دارد
۴.۶k
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.