دو پارتی...جیمین
دو پارتی...جیمین
ا/ت ویو
امروز تولد جیمینه و باید سوپرایزش کنم و بخاطر همین از اعضا هم کمک گرفتم که بهم کمک کنن
عا یادم رفت خودمو معرفی کنم...
من ا/ت هستم ۲۳ سالمه و دوماه از روز ازدواجمون گذشته و الان همسر جیمین هستم.
/جین بیا اینجا...
؛بله...
/چرا این خوب نشد
؛بزار ببینم چه گندی زدی
/عین چیزی که اینجا نوشته انجام دادم
؛یه بوی بدی میده
/چی!
؛مرض چی چیو اشتباه ریختی؟
/نه بابا شوخی نکن
؛این چیه؟
/این آرده
؛نه این نشاستسسسس
/عا...چیزه...اشتباه شد
؛خدایا منو از دست این گوجه کن
/خب خودت درست کن
؛اره تو فقط شیرموز بخور
/به شیرموزام...
٫باشه باشه به جون هم نیفتین
؛نامجون این منو کشت
/فشار موزم افتاده برم یکم شیر بخورم
؛.... :/ (جین میخواد جرش بده)
٫جین...آروم باش
؛هییی خدا
+کوک کیک آماده شد
/(شیرموز پرید تو گلوش سرفه میکرد)
+کوک خوبی؟
/ا/ت!...اممم چیزه...ا..اره تقریبا اخراشه
+آها اوک...جین
؛(دستش خوردم نصف شکر تو ظرف خالی شد)
؛ عااا گندش بزنم
+کمک لازم داری؟
؛نه خودم حلش میکنم
جین با نگاهی ترسناک به کوک نگاه کرد که کوک خودش رو به کوچه علی چپ میزد
£ا/ت
+بله
£شوگا خوابه؟
+اره
£اینو بچسبون من برم بیدارش کنم
+باش جیهوپ
رفت سمت اتاقش رفت بالا سرش و بلند گفت
£شووووگااا
¢ها چیشد جنگ شد...
£اره تا تو بیدار شی جنگم میشه دنیام به آخر میرسه
¢چته چرا بیدارم کردی؟
£چندبار بهت بگم
¢چیو...
نفس کلافه ای کشید
£هیچی به کپیدنت ادامه بده
¢خوابمو پروندی نمیشه دیگه
+جیییییهوپپپپ...
£چیشده
+جیمین چیکار کنیم دیر بیاد؟
£نگران نباش الان حلش میکنم
+باش
صدای گوشی ا/ت بلند شد
£کیه؟
رفتم سمت گوشیم
+شتتتتت...جیمینه
£بردار...
+چی بگم
£بردار ببینیم چی میگه
+باش...
+الو
_سلام عشقم خوبی
+خوبم مرسی تو خوبی کارات خوب پیش میرن
_اره همه چی خوبه...و اینکه من شب دیر میام خونه چون سرم خیلی شلوغه و شاید نتونم زود بیام
با حرفی که زد نا امید شدم
چون آنقدر هم دوست نداشتم دیر بیاد
+آها...باش
_من باید برم خدافظ
+خدافظ...
+حالا چیکار کنیم
£نگران نباش درستش میکنیم
پارت بعدی رو فردا میزارم
ا/ت ویو
امروز تولد جیمینه و باید سوپرایزش کنم و بخاطر همین از اعضا هم کمک گرفتم که بهم کمک کنن
عا یادم رفت خودمو معرفی کنم...
من ا/ت هستم ۲۳ سالمه و دوماه از روز ازدواجمون گذشته و الان همسر جیمین هستم.
/جین بیا اینجا...
؛بله...
/چرا این خوب نشد
؛بزار ببینم چه گندی زدی
/عین چیزی که اینجا نوشته انجام دادم
؛یه بوی بدی میده
/چی!
؛مرض چی چیو اشتباه ریختی؟
/نه بابا شوخی نکن
؛این چیه؟
/این آرده
؛نه این نشاستسسسس
/عا...چیزه...اشتباه شد
؛خدایا منو از دست این گوجه کن
/خب خودت درست کن
؛اره تو فقط شیرموز بخور
/به شیرموزام...
٫باشه باشه به جون هم نیفتین
؛نامجون این منو کشت
/فشار موزم افتاده برم یکم شیر بخورم
؛.... :/ (جین میخواد جرش بده)
٫جین...آروم باش
؛هییی خدا
+کوک کیک آماده شد
/(شیرموز پرید تو گلوش سرفه میکرد)
+کوک خوبی؟
/ا/ت!...اممم چیزه...ا..اره تقریبا اخراشه
+آها اوک...جین
؛(دستش خوردم نصف شکر تو ظرف خالی شد)
؛ عااا گندش بزنم
+کمک لازم داری؟
؛نه خودم حلش میکنم
جین با نگاهی ترسناک به کوک نگاه کرد که کوک خودش رو به کوچه علی چپ میزد
£ا/ت
+بله
£شوگا خوابه؟
+اره
£اینو بچسبون من برم بیدارش کنم
+باش جیهوپ
رفت سمت اتاقش رفت بالا سرش و بلند گفت
£شووووگااا
¢ها چیشد جنگ شد...
£اره تا تو بیدار شی جنگم میشه دنیام به آخر میرسه
¢چته چرا بیدارم کردی؟
£چندبار بهت بگم
¢چیو...
نفس کلافه ای کشید
£هیچی به کپیدنت ادامه بده
¢خوابمو پروندی نمیشه دیگه
+جیییییهوپپپپ...
£چیشده
+جیمین چیکار کنیم دیر بیاد؟
£نگران نباش الان حلش میکنم
+باش
صدای گوشی ا/ت بلند شد
£کیه؟
رفتم سمت گوشیم
+شتتتتت...جیمینه
£بردار...
+چی بگم
£بردار ببینیم چی میگه
+باش...
+الو
_سلام عشقم خوبی
+خوبم مرسی تو خوبی کارات خوب پیش میرن
_اره همه چی خوبه...و اینکه من شب دیر میام خونه چون سرم خیلی شلوغه و شاید نتونم زود بیام
با حرفی که زد نا امید شدم
چون آنقدر هم دوست نداشتم دیر بیاد
+آها...باش
_من باید برم خدافظ
+خدافظ...
+حالا چیکار کنیم
£نگران نباش درستش میکنیم
پارت بعدی رو فردا میزارم
۳۱.۶k
۱۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.