فیک خانه وحشت
پارت۸
چون زیاد گفتین بازم پارت جدید رو میزارم امروز سه تا پارت آپ کردم و درضمن اصکی از فیک هام ممنوع🚫
لبشو رو لبم گذاشت ی لحظه خون تو رگام ایستاد این همونی نبود مگ میگفت از آدما متنفرعه و نمیخاد ببینتشون پس الان داره بوسم میکنه ازم فاصله گرفت
جیمین: ببخشید دست خودم نبود
ا.ت: امم باش برو کنار
جیمین:ببین ببخشید خب من فقط بخاطر تو ...
یهو یکی حرفش رو قطح کرد داشت نزلیکمون میشد و دست میزد نمیشناختم کی بود که گفت:
کای: واو میبینم آقای جیمین عاشق شدهه اونم عاشق ی انسانن(خنده های شیطانی)،
جیمین: کای تو اینجا چ غلطی میکنی در ضمن چ عاشقی سو تفاهم شدهه
کای: اووو سو تفاهم باش منم باور کردمم ولی انصافن چ دافیی پیدا کردی واس خودت اون میدونه که تو چی هستی اونوقت رفتی عاشق ی انسان شدی؟
ا.ت: من میدونم جیمین ی انسان نیس و جن هست همانطور که گفت ی سو تفاهم شدعه عشق و عاشقی بین انسان ها و جن ها غیر ممکنه (بعد از اونجا رفتم)
جیمین: توی عوضی برا چی اومدی ها؟
کای:اومده بودم معشوقتو ببینم و بهتون تبریک بگم حالا که میگین بینتون هیچی نیس پس این عروسک رو من برمیدارم
جیمین: دست بهش بزنی دستاتو قلم میکنم فهمیدی؟(باداد)
کای: هه میبینیم😈 اوو راستی بزرگ خان میدونن که نوه عزیزش بهش خیانت کرده و عاشق ی انسان معمولی شدعه؟ هان؟
جیمین: داری تهدیدم میکنی مثلا؟ میدونی که اگ بخام همین الان میکشمت😏
کای: امم منطقیه ولی این منطقی نیس که بخاطر ی انسان این کارو بکنی😆
جیمین: ببینن...
که یهو صدایی ب گوششون رسید که ب قصر اجنه ها بیان
کای: بیا بریم داداش احضارمون کردن😏
جیمین:گمشو عوضیی👿
(بچه ها یادم رفت بهتون بگم کای رقیب جیمین هست در کل دشمنی دارن باهم)
ویو ا.ت
دلیل این کارش چی بود یعنی واقعا عاشقم شدهه ن بابا این چ مزخرفاتیه بیخیال بلند شدم و رفتم تلوزیون نگا کردم که هیچ صدایی از بالا نیومد فهمیدم که رفتن منم بیخیال شدم و ب تلوزیون نگا کردن ادامه دادمم....
چون زیاد گفتین بازم پارت جدید رو میزارم امروز سه تا پارت آپ کردم و درضمن اصکی از فیک هام ممنوع🚫
لبشو رو لبم گذاشت ی لحظه خون تو رگام ایستاد این همونی نبود مگ میگفت از آدما متنفرعه و نمیخاد ببینتشون پس الان داره بوسم میکنه ازم فاصله گرفت
جیمین: ببخشید دست خودم نبود
ا.ت: امم باش برو کنار
جیمین:ببین ببخشید خب من فقط بخاطر تو ...
یهو یکی حرفش رو قطح کرد داشت نزلیکمون میشد و دست میزد نمیشناختم کی بود که گفت:
کای: واو میبینم آقای جیمین عاشق شدهه اونم عاشق ی انسانن(خنده های شیطانی)،
جیمین: کای تو اینجا چ غلطی میکنی در ضمن چ عاشقی سو تفاهم شدهه
کای: اووو سو تفاهم باش منم باور کردمم ولی انصافن چ دافیی پیدا کردی واس خودت اون میدونه که تو چی هستی اونوقت رفتی عاشق ی انسان شدی؟
ا.ت: من میدونم جیمین ی انسان نیس و جن هست همانطور که گفت ی سو تفاهم شدعه عشق و عاشقی بین انسان ها و جن ها غیر ممکنه (بعد از اونجا رفتم)
جیمین: توی عوضی برا چی اومدی ها؟
کای:اومده بودم معشوقتو ببینم و بهتون تبریک بگم حالا که میگین بینتون هیچی نیس پس این عروسک رو من برمیدارم
جیمین: دست بهش بزنی دستاتو قلم میکنم فهمیدی؟(باداد)
کای: هه میبینیم😈 اوو راستی بزرگ خان میدونن که نوه عزیزش بهش خیانت کرده و عاشق ی انسان معمولی شدعه؟ هان؟
جیمین: داری تهدیدم میکنی مثلا؟ میدونی که اگ بخام همین الان میکشمت😏
کای: امم منطقیه ولی این منطقی نیس که بخاطر ی انسان این کارو بکنی😆
جیمین: ببینن...
که یهو صدایی ب گوششون رسید که ب قصر اجنه ها بیان
کای: بیا بریم داداش احضارمون کردن😏
جیمین:گمشو عوضیی👿
(بچه ها یادم رفت بهتون بگم کای رقیب جیمین هست در کل دشمنی دارن باهم)
ویو ا.ت
دلیل این کارش چی بود یعنی واقعا عاشقم شدهه ن بابا این چ مزخرفاتیه بیخیال بلند شدم و رفتم تلوزیون نگا کردم که هیچ صدایی از بالا نیومد فهمیدم که رفتن منم بیخیال شدم و ب تلوزیون نگا کردن ادامه دادمم....
۴۸.۶k
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.