47
(چند ساعت بعد)
ات ویو
کم کم جمع کردیم تا بریم خونه
تو حیاط بودیم
لوکاس. خب کی میریم کره
&چرا اینقدر عجله داری آخه.. فعلا نشستیم خوبه که اصلا دیدیم خواهرت تو فرانسه به دنیا اومد
نورا. از کجا معلوم دختره
&من میگم دختره
نورا. یاااع
~یاواشش که حاملس
نورا. من
~تبریک میگم
لیدیا. حالا که حرف بچه شد فک کنم همونروزی که اومدیم قرانسه خواب دیدم ات حاملس
=وادف.. از کی
لیدیا. لوکاس
=خدا شفات بده
لوکاس. اصلا منو ات رابطه نداشتیم
سارینا. برمیگرده به خودت لیدیا.. اینطور که شنیدم
یونجین. یه تستی بده
&یه خوابه دیه
نورا. به اطمینان بده
سوار ماشین شدیمو رفتیم خونه
~چه خونه ای
=من میخوام پیش کوک بخوابم
~چندتا اتاقه
یونجین. دوتا
~آها... خب وقتی رفتیم کره تا دلت بخاد میتونی شب پیشم بخوابی
=باشه
رفتم حموم و بعد دراز کشیدم یکم با گوشیم ور رفتم و بعد خوابیدم
برای صبحونه بیدار شدم و چون خانم نورا نمیتونست درست کنه منو جایگزینش کرد
&صبح بخیر
=اوو صبح بخیر... زود بیدار شدی
&بهت حق میدم پیش کوک زود بیدار شی.. خروپفش از صدای باند عروسی بلندتر بودد
خندم گرفت
&برنامه دارم برای کوک جشن بگیریم
=کجا؟
&بار برای امشب رزرو میکنم
=خوبه.. نورا میتونه؟
یه سرکی کشید
&برام مهم نیست
=داداش اگه اون بچه تو باشه این رفتارای بد چی میشع هوم؟
&متوجه نمیشه
غذارو هم زدم
=یونجینو لوکاسو رایدس با صدای خروپفای کوک بیدار نشدن؟
&چراا دارن باهاش شعر میخونن
خندم گرفت
رایدس. هلوو
&شعرتون چی شد
یونجین. عالیی
.
همه اومدن به جز کوک تهیونگ رفت تا بیدارش کنه
لوکاس. میبینم سرحالی
=هووم
~صبح بخییر(خمیازه)
نشست رو صندلی
=بلند شو تا سر و صورتتو بشوری
~حوصله ندارم
=زود باش من رو این قضیه حساسم
با بی حوصلگی از رو صندلی بلند شدو رفت تا سر و صورتشو بشوره
نشستم رو صندلی بعد مدتی کوک اومد
&برای امشب میریم بار رزرو کردم برای مناسبت اومدن کوک از تیمارستان
رایدس. یسسس
نامجون رو به جین کرد
نامجون. با مامانو بابا حرف زدی؟
جین. ....
ات ویو
کم کم جمع کردیم تا بریم خونه
تو حیاط بودیم
لوکاس. خب کی میریم کره
&چرا اینقدر عجله داری آخه.. فعلا نشستیم خوبه که اصلا دیدیم خواهرت تو فرانسه به دنیا اومد
نورا. از کجا معلوم دختره
&من میگم دختره
نورا. یاااع
~یاواشش که حاملس
نورا. من
~تبریک میگم
لیدیا. حالا که حرف بچه شد فک کنم همونروزی که اومدیم قرانسه خواب دیدم ات حاملس
=وادف.. از کی
لیدیا. لوکاس
=خدا شفات بده
لوکاس. اصلا منو ات رابطه نداشتیم
سارینا. برمیگرده به خودت لیدیا.. اینطور که شنیدم
یونجین. یه تستی بده
&یه خوابه دیه
نورا. به اطمینان بده
سوار ماشین شدیمو رفتیم خونه
~چه خونه ای
=من میخوام پیش کوک بخوابم
~چندتا اتاقه
یونجین. دوتا
~آها... خب وقتی رفتیم کره تا دلت بخاد میتونی شب پیشم بخوابی
=باشه
رفتم حموم و بعد دراز کشیدم یکم با گوشیم ور رفتم و بعد خوابیدم
برای صبحونه بیدار شدم و چون خانم نورا نمیتونست درست کنه منو جایگزینش کرد
&صبح بخیر
=اوو صبح بخیر... زود بیدار شدی
&بهت حق میدم پیش کوک زود بیدار شی.. خروپفش از صدای باند عروسی بلندتر بودد
خندم گرفت
&برنامه دارم برای کوک جشن بگیریم
=کجا؟
&بار برای امشب رزرو میکنم
=خوبه.. نورا میتونه؟
یه سرکی کشید
&برام مهم نیست
=داداش اگه اون بچه تو باشه این رفتارای بد چی میشع هوم؟
&متوجه نمیشه
غذارو هم زدم
=یونجینو لوکاسو رایدس با صدای خروپفای کوک بیدار نشدن؟
&چراا دارن باهاش شعر میخونن
خندم گرفت
رایدس. هلوو
&شعرتون چی شد
یونجین. عالیی
.
همه اومدن به جز کوک تهیونگ رفت تا بیدارش کنه
لوکاس. میبینم سرحالی
=هووم
~صبح بخییر(خمیازه)
نشست رو صندلی
=بلند شو تا سر و صورتتو بشوری
~حوصله ندارم
=زود باش من رو این قضیه حساسم
با بی حوصلگی از رو صندلی بلند شدو رفت تا سر و صورتشو بشوره
نشستم رو صندلی بعد مدتی کوک اومد
&برای امشب میریم بار رزرو کردم برای مناسبت اومدن کوک از تیمارستان
رایدس. یسسس
نامجون رو به جین کرد
نامجون. با مامانو بابا حرف زدی؟
جین. ....
۳.۰k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.