yon.ir/kgIa4
yon.ir/kgIa4
🔵 #خاطراتی_خواندنی در بارهی حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله علیه. ـ (نگاشتهی حاجآقا بنیسی):
#کرامت، #دفعـسوسک، #دفعـمورچه.
☘ ️ خواهر بزرگوارم که خانمجلسه است و بنده به او اعتماد کامل دارم، نقل کرد که پدرمان ـ رضوان الله علیه. ـ در سال آخِر عمر شریفشان، از قم به خانهی ما در تهران آمد. داشتیم صبحانه میخوردیم که دریافتم نگاه ایشان به قندان خیره شده است. به قندان نگاه کردم و دیدم که مورچههای زیادی در آن رفتوآمد میکنند!
☘ ️ به ایشان عرض کردم: ببخشید! مدّتی است که خانهی ما مورچهخیز شده و مورچهکورهای مشکی، در همهجای آن رفتوآمد میکنند. من هم دلم نمیآید که آنها را بکُشم.
☘ ️ ایشان این بیت فردوسی را خواند: «میازار موری که دانهکش است / که جان دارد و جان شیرین، خوش است»؛ سپس فرمود: «دخترم! به مورچهها بگو: پدرم میگوید از خانهی ما بروید!»
☘ ️ همان روز، ایشان به قم برگشت؛ آنگاه من به مورچهها گفتم: مگر نشنیدید که پدرم فرمود از خانهی ما بروید؟! من نمیخواهم شما را اذیّت کنم.
☘ ️ دیدم که مورچهها به صف شدند و از کَنار دیوار خانه، به ترتیب راه افتادند و به هال و از آنجا به بیرون خانه رفتند و دیگر مورچهای در خانهی ما دیده نشد!؛ با این که در طبقهی بالای خانهی ما و خانههای همسایگان، هنوز مورچههای زیادی زندگی میکردند.
☘ ️ سهشنبهی همان هفته، در هیأتمان همهی این ماجَرا را برای بانوان نقل کردم. در جلسهی سهشنبهی بعدی، پنج _ شش تا از خانمها آمدند و هر یک از آنان گفتند که در خانهی ما هم مورچه، زیاد شده بود. ما به آنان گفتیم که «حاجآقا داستانی میگوید از خانهی ما بروید» و از آن روز مورچهای در خانهمان دیده نشده است.
☘ ️ در سال 1394 این ماجرا را در مجلسی در قم نقل کردم. بانویی گفت: «در خانهی ما سوسک، زیاد است. شما که دختر چنین کسی هستید، بیایید و به آنها بگویید که بروند.» گفتم: شما از زبان مرحوم پدرم بگویید که بروند. پس از چهار ماه به خانهی آن زن رفتم و او گفت: «من از زبان پدرتان به سوسکها گفتم که بروید و همهی آنها رفتند!»
☘ ️ بنده (اسماعیل داستانی بنیسی) عرض میکنم که سالها بعد، ماجَرای خانهی خواهرم را به همسرم نقل کردم. پس از مدّتی او گفت: «در سالن خانهی خودمان، مورچههایی پیدا شده بودند. من به آنها گفتم که حاجآقا داستانی میگوید از خانهی ما بروید. اگر هم نمیروید، به اتاق بروید. و از آن روز، دیگر مورچهای ندیدم.»
🆔 @benisiha
💻 benisiha.ir
🔵 #خاطراتی_خواندنی در بارهی حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله علیه. ـ (نگاشتهی حاجآقا بنیسی):
#کرامت، #دفعـسوسک، #دفعـمورچه.
☘ ️ خواهر بزرگوارم که خانمجلسه است و بنده به او اعتماد کامل دارم، نقل کرد که پدرمان ـ رضوان الله علیه. ـ در سال آخِر عمر شریفشان، از قم به خانهی ما در تهران آمد. داشتیم صبحانه میخوردیم که دریافتم نگاه ایشان به قندان خیره شده است. به قندان نگاه کردم و دیدم که مورچههای زیادی در آن رفتوآمد میکنند!
☘ ️ به ایشان عرض کردم: ببخشید! مدّتی است که خانهی ما مورچهخیز شده و مورچهکورهای مشکی، در همهجای آن رفتوآمد میکنند. من هم دلم نمیآید که آنها را بکُشم.
☘ ️ ایشان این بیت فردوسی را خواند: «میازار موری که دانهکش است / که جان دارد و جان شیرین، خوش است»؛ سپس فرمود: «دخترم! به مورچهها بگو: پدرم میگوید از خانهی ما بروید!»
☘ ️ همان روز، ایشان به قم برگشت؛ آنگاه من به مورچهها گفتم: مگر نشنیدید که پدرم فرمود از خانهی ما بروید؟! من نمیخواهم شما را اذیّت کنم.
☘ ️ دیدم که مورچهها به صف شدند و از کَنار دیوار خانه، به ترتیب راه افتادند و به هال و از آنجا به بیرون خانه رفتند و دیگر مورچهای در خانهی ما دیده نشد!؛ با این که در طبقهی بالای خانهی ما و خانههای همسایگان، هنوز مورچههای زیادی زندگی میکردند.
☘ ️ سهشنبهی همان هفته، در هیأتمان همهی این ماجَرا را برای بانوان نقل کردم. در جلسهی سهشنبهی بعدی، پنج _ شش تا از خانمها آمدند و هر یک از آنان گفتند که در خانهی ما هم مورچه، زیاد شده بود. ما به آنان گفتیم که «حاجآقا داستانی میگوید از خانهی ما بروید» و از آن روز مورچهای در خانهمان دیده نشده است.
☘ ️ در سال 1394 این ماجرا را در مجلسی در قم نقل کردم. بانویی گفت: «در خانهی ما سوسک، زیاد است. شما که دختر چنین کسی هستید، بیایید و به آنها بگویید که بروند.» گفتم: شما از زبان مرحوم پدرم بگویید که بروند. پس از چهار ماه به خانهی آن زن رفتم و او گفت: «من از زبان پدرتان به سوسکها گفتم که بروید و همهی آنها رفتند!»
☘ ️ بنده (اسماعیل داستانی بنیسی) عرض میکنم که سالها بعد، ماجَرای خانهی خواهرم را به همسرم نقل کردم. پس از مدّتی او گفت: «در سالن خانهی خودمان، مورچههایی پیدا شده بودند. من به آنها گفتم که حاجآقا داستانی میگوید از خانهی ما بروید. اگر هم نمیروید، به اتاق بروید. و از آن روز، دیگر مورچهای ندیدم.»
🆔 @benisiha
💻 benisiha.ir
۳۷۹
۲۰ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.