جیمین:یعنی عاشقم میشی :)
جیمین:یعنی عاشقم میشی :)
هانا: واقعا؟؟
جیمین: اوهوم
هانا: بهم خیانت میکنی؟
جیمین: اگه مال تو باشم بهت قول میدم ولی اگه مال دختر دیگه ...به اون قول نمیدم
تو چشاش برق خاصی بود با عشق نگات میکرد و تو هر لحظه بیشتر اونو میخاستی
راننده: سرورم رسیدیم
جیمین : ممنون... هانا بیا بریم
دستتو میگیره و از ماشین خارج میشین و میرین به طرف یه ویلا لوکس و سلطنتی پدرم
هانا:اینجا رو داره و من فک میکردم اون یه کارمند سادست؟
جیمین: غررر نرن بیا
هانا: غررر نمیزنم
یه ریز میخنده
هانا: واس چی میخندی؟
جیمین: واس خودم
هانا: چرا؟!
رسیدیم
دانی : سلام دخترم
هانا: سلام بابا
دانی: میبینم همه چیزو فهمیدی، هانا
هانا: اگه نمیفهمیدم هیچ وقت نمیگفتی
دانی: بگذریم اومدین واسه اینکه پدر کیه؟
کوک:نه پس اومدیم شب نشینی
هانا: تو اینجایی؟!
ته: منم اینجام عشقم حالت خوبه جیمین کاریت نکرده؟!
جیمین تورو هل میده پشتش
جیمین: بهش نزدیک نشو بیشعور عوضی
ته: چرا؟!
هانا: نمیخوام ببینمت
ته: عشقم چیشده؟!
هانا: برو پیشه اون دخترای تو بار
ته :... منظورت چیه ؟ !
هانا: خررر خودتی
ته: من عاشقتم هانا اونا فقط واسه بازی هستن
هانا: نمی خوام منم عاشقت بودم ولی دیگه ازت متنفررررم متنفررررررر
ته جیمین رو هل میده و تورو به زور میکشه تو اتاقو در رو قفل میکنه
جیمین: در رو باز کن... بهش اسیبی نزن اون بارداره
هانا: مگه زوره که عاشقت باشم؟
میومد نزدیکتر تا به یه دیوار چسبیدی یه خنجر از جیبش در اورد یا مال منی یا اینجا باهم میمیریم
هانا: جیمیناااا... بابااا... کوکی
میخواد بهم چاقو بزنه
ته: هیسسسسس اونا هیچ کاری نمیتونن بکنن
چاقو رو نزدیک گردن خودش کرد
هانا: من فقط مال تو ام شروع میکنه با بوسیدن لبات حالت بد میشد تا اینکه در باز میشه
جیمین: هانا حالت خوبه؟
میری و تو بغلش جا میگیری
ته: مگه تو مال من نبودی؟!
دانی : از خونم برو بیرون
ته: تو دیگه حرف نزن حیوون
کوکی: خجالت بکش اون کسی که بعد مرگ پدرمون واسمون پدر بود
کوکی و دانیل رو همزمان هل داد تو یه اتاق و درشو قفل کرد خیلی قوی بود
هانا: جیمین میاد و بغلت میکنه تورو برده بود به بالاترین نقطه ی قصر
هانا: جیمینن
ته: یا مال من میشی یا باهم میمیریم
جیمین : اون یه بچه داره با شنیدن کلمه ی بچه تورو پرت کرد رو زمین و خودش ناپدید شد
هانا: جیمین حالم بده
جیمین: چرا؟ خیلی بد باهات رفتار کرد امیدوارم بچمون نمرده باشه
بغلت میکنه
هانا: دوستت دارم
هانا: تو دوسم نداری؟
جیمین:نه
هانا: چی؟! اخه... 😞
جیمین: چون عاشقتم
محکم تر بغلش میکنی و میرین تو خونه و میزارتت تو مبل اسم ته از رو مچت ناپدید شد
دانیل:دیگه اون لیاقت پدر شدن نداره و بچه اونو نمیخواد
هانا: مگه بچه پدر رو انتخاب میکنه؟
......
هانا: واقعا؟؟
جیمین: اوهوم
هانا: بهم خیانت میکنی؟
جیمین: اگه مال تو باشم بهت قول میدم ولی اگه مال دختر دیگه ...به اون قول نمیدم
تو چشاش برق خاصی بود با عشق نگات میکرد و تو هر لحظه بیشتر اونو میخاستی
راننده: سرورم رسیدیم
جیمین : ممنون... هانا بیا بریم
دستتو میگیره و از ماشین خارج میشین و میرین به طرف یه ویلا لوکس و سلطنتی پدرم
هانا:اینجا رو داره و من فک میکردم اون یه کارمند سادست؟
جیمین: غررر نرن بیا
هانا: غررر نمیزنم
یه ریز میخنده
هانا: واس چی میخندی؟
جیمین: واس خودم
هانا: چرا؟!
رسیدیم
دانی : سلام دخترم
هانا: سلام بابا
دانی: میبینم همه چیزو فهمیدی، هانا
هانا: اگه نمیفهمیدم هیچ وقت نمیگفتی
دانی: بگذریم اومدین واسه اینکه پدر کیه؟
کوک:نه پس اومدیم شب نشینی
هانا: تو اینجایی؟!
ته: منم اینجام عشقم حالت خوبه جیمین کاریت نکرده؟!
جیمین تورو هل میده پشتش
جیمین: بهش نزدیک نشو بیشعور عوضی
ته: چرا؟!
هانا: نمیخوام ببینمت
ته: عشقم چیشده؟!
هانا: برو پیشه اون دخترای تو بار
ته :... منظورت چیه ؟ !
هانا: خررر خودتی
ته: من عاشقتم هانا اونا فقط واسه بازی هستن
هانا: نمی خوام منم عاشقت بودم ولی دیگه ازت متنفررررم متنفررررررر
ته جیمین رو هل میده و تورو به زور میکشه تو اتاقو در رو قفل میکنه
جیمین: در رو باز کن... بهش اسیبی نزن اون بارداره
هانا: مگه زوره که عاشقت باشم؟
میومد نزدیکتر تا به یه دیوار چسبیدی یه خنجر از جیبش در اورد یا مال منی یا اینجا باهم میمیریم
هانا: جیمیناااا... بابااا... کوکی
میخواد بهم چاقو بزنه
ته: هیسسسسس اونا هیچ کاری نمیتونن بکنن
چاقو رو نزدیک گردن خودش کرد
هانا: من فقط مال تو ام شروع میکنه با بوسیدن لبات حالت بد میشد تا اینکه در باز میشه
جیمین: هانا حالت خوبه؟
میری و تو بغلش جا میگیری
ته: مگه تو مال من نبودی؟!
دانی : از خونم برو بیرون
ته: تو دیگه حرف نزن حیوون
کوکی: خجالت بکش اون کسی که بعد مرگ پدرمون واسمون پدر بود
کوکی و دانیل رو همزمان هل داد تو یه اتاق و درشو قفل کرد خیلی قوی بود
هانا: جیمین میاد و بغلت میکنه تورو برده بود به بالاترین نقطه ی قصر
هانا: جیمینن
ته: یا مال من میشی یا باهم میمیریم
جیمین : اون یه بچه داره با شنیدن کلمه ی بچه تورو پرت کرد رو زمین و خودش ناپدید شد
هانا: جیمین حالم بده
جیمین: چرا؟ خیلی بد باهات رفتار کرد امیدوارم بچمون نمرده باشه
بغلت میکنه
هانا: دوستت دارم
هانا: تو دوسم نداری؟
جیمین:نه
هانا: چی؟! اخه... 😞
جیمین: چون عاشقتم
محکم تر بغلش میکنی و میرین تو خونه و میزارتت تو مبل اسم ته از رو مچت ناپدید شد
دانیل:دیگه اون لیاقت پدر شدن نداره و بچه اونو نمیخواد
هانا: مگه بچه پدر رو انتخاب میکنه؟
......
۵۴.۹k
۲۵ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.