forbidden love part ۱۶
مینهو بعد از معاینه فلیکس با لحنی شاکی گفت
-چیزی نیست باید صبر کنی..خب بگو ببینم چرا اون اینجاست و چیکار کردی که بی هوشه؟
مینهو کنار تخت فلیکس نشست و چند ثانیه به صورتش که انگار در آرامش خوابیده بود نگاه کرد.
-از خونش خوردم..اما من زیاده روی نکردم نمیدونم چرا اینجوری شد
مینهو که با شنیدن حرف های هیونجین تیکه پازل های توی سرش کامل شده بود گفت
-تو زیاده روی نکردی اون زیادی ضعیفه
هیونجین از جاش بلند شد و روبه روی مینهو نشست
-نمیدونم چه بلایی داره سرش میاد. حس میکنم خیلی تغییر کرده
-حالا جواب باباش و دوستش رو چی میدی
هیونجین از جاش بلند شد و سمت در رفت
-اگه به هوش اومد که هیچی اگر نه یه چیزی سرهم میکنم نمیخوام با گفتن حقیقت براش دردسر درست کنم..مراقبش باش تا من برگردم
-باشه
مینهو تو جای قبلی هیونجین نشست و به فلیکس خیره شد
-اگه همون اول به حرفم گوش میدادی الان انقدر عاشق این بچه نبودی
-چیزی نیست باید صبر کنی..خب بگو ببینم چرا اون اینجاست و چیکار کردی که بی هوشه؟
مینهو کنار تخت فلیکس نشست و چند ثانیه به صورتش که انگار در آرامش خوابیده بود نگاه کرد.
-از خونش خوردم..اما من زیاده روی نکردم نمیدونم چرا اینجوری شد
مینهو که با شنیدن حرف های هیونجین تیکه پازل های توی سرش کامل شده بود گفت
-تو زیاده روی نکردی اون زیادی ضعیفه
هیونجین از جاش بلند شد و روبه روی مینهو نشست
-نمیدونم چه بلایی داره سرش میاد. حس میکنم خیلی تغییر کرده
-حالا جواب باباش و دوستش رو چی میدی
هیونجین از جاش بلند شد و سمت در رفت
-اگه به هوش اومد که هیچی اگر نه یه چیزی سرهم میکنم نمیخوام با گفتن حقیقت براش دردسر درست کنم..مراقبش باش تا من برگردم
-باشه
مینهو تو جای قبلی هیونجین نشست و به فلیکس خیره شد
-اگه همون اول به حرفم گوش میدادی الان انقدر عاشق این بچه نبودی
۵.۵k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.