my step brother part31
ات: اینکه پیشرفت کردم و میتونم باهاش مقابله کنم
کوک: افتخار میکنم بهت عزیزم
و سر ابجیشو ناز کرد
از زیر بازو های ات گرفت و بلندش کرد لباسای ات و دراورد به غیر از لباس زیر وَ شروع کرد به کف زدن سر و بدنش
ات: خیلی وقت بود تو حمومم نکرده بودی
کوک: اوهوم
بعد از حموم کردن ات و خشک کردن موهاش و دادن لباس بهش لپشو بوس کردو گفت خوشحالم که میتونی جلوش وایسی خیلی زیاد قبلنا اصلا نمیتونستی از ترس تکون بخوری
ات: اوهوم
کوک: میدونی خیلی گشنمه توام ضعف کردی رنگ و روت پریده
رفت سمت در اتم پشت سرش میرفت ولی هنوزم میترسید ولی راحتتر بود میترسید قدمای بزرگ بزنه قدمای خیلی کوچیکی میزاشت یجورایی اگه قدمای بزرگ میزد حس امنیت نداشت وقتی کوک رسیده بود به در با کوک تقریبا ۲ متر فاصله داشت
کوک: بیا بقلم
کوک بقلش کرد میدونست ترس هنوز تو بدنش هست ولی از اونجایی که میتونه تحمل کنه میخواد بیشتر شجاع باشه
بعد اینکه بقلش کرد بردش پایین
پایان راوی ویو
ات ویو
وقتی کوک بردم پایین دیدم اعضا همه خیلی اروم حرکت میکردن عین فشفشه زوتوپیا(همون انیمیشن که هممون دیدیم)
واقعا گیج بود که چرا اینطورین یهو چشش به جین افتاد که داشت غذا درست میکرد و ۵ دقیقه است که میخواد در قابلمه رو ببنده ولی انقد اردم پیش میره که تا فردام به نظر نمیرسه اون در به معشوقش برسه
پایان ات ویو
کوک ویو
کص خورا رو نگا😑😐
کوک همونطور که داشت با تن اروم حرف میزد ولی میخواست سرشون داد بزنه ولی داد نزد چون ات تو این زمانا خیلی خیلی خیلی زیاد رو صدا حساس بود گفت
کوک: پِشکلای خر یعنی ۲گرم نفت تو سرتون نیست چیز ۲ گرم مغز تو اون سرتون نیس این چه وضعشه
یهو چشش به جیهوپ افتاد که میخواد بره دسشویی اونم که همیشه خدا دشویی داره همین که چشش افتاد دید داره عین دزدا میره دشویی رو نوک انگشتاش را میره برسه دشویی
کوک: هوی دزد تو دشویی ما چیزی پیدا نمیشه اون کوزه های بقل در اصلی بردار
همه داشتن از خنده جر میخوردن ولی اروم میخندیدن جیمین و تهیونگ داشتن کوسنای تو دستشون و گاز میزدن که چه عرض کنم از خنده میخوردن
ات با خنده گفت: وقتی پیشه شمام حس میکنم خیلی سریع حالم خوب میشه چون وقتی پیشتونم فکرم کلا از اون چیزا بیرون میاد
دوتا پارت خدمتتون با دلخوری
شرایط و خیلی کم کردم میخوستم بیشتر بزارم
شرط
فالوور=۴۴۳
لایک=۳۴
کامنت=۵ (تکراری ندین یکی در نظر میگیرم)
کوک: افتخار میکنم بهت عزیزم
و سر ابجیشو ناز کرد
از زیر بازو های ات گرفت و بلندش کرد لباسای ات و دراورد به غیر از لباس زیر وَ شروع کرد به کف زدن سر و بدنش
ات: خیلی وقت بود تو حمومم نکرده بودی
کوک: اوهوم
بعد از حموم کردن ات و خشک کردن موهاش و دادن لباس بهش لپشو بوس کردو گفت خوشحالم که میتونی جلوش وایسی خیلی زیاد قبلنا اصلا نمیتونستی از ترس تکون بخوری
ات: اوهوم
کوک: میدونی خیلی گشنمه توام ضعف کردی رنگ و روت پریده
رفت سمت در اتم پشت سرش میرفت ولی هنوزم میترسید ولی راحتتر بود میترسید قدمای بزرگ بزنه قدمای خیلی کوچیکی میزاشت یجورایی اگه قدمای بزرگ میزد حس امنیت نداشت وقتی کوک رسیده بود به در با کوک تقریبا ۲ متر فاصله داشت
کوک: بیا بقلم
کوک بقلش کرد میدونست ترس هنوز تو بدنش هست ولی از اونجایی که میتونه تحمل کنه میخواد بیشتر شجاع باشه
بعد اینکه بقلش کرد بردش پایین
پایان راوی ویو
ات ویو
وقتی کوک بردم پایین دیدم اعضا همه خیلی اروم حرکت میکردن عین فشفشه زوتوپیا(همون انیمیشن که هممون دیدیم)
واقعا گیج بود که چرا اینطورین یهو چشش به جین افتاد که داشت غذا درست میکرد و ۵ دقیقه است که میخواد در قابلمه رو ببنده ولی انقد اردم پیش میره که تا فردام به نظر نمیرسه اون در به معشوقش برسه
پایان ات ویو
کوک ویو
کص خورا رو نگا😑😐
کوک همونطور که داشت با تن اروم حرف میزد ولی میخواست سرشون داد بزنه ولی داد نزد چون ات تو این زمانا خیلی خیلی خیلی زیاد رو صدا حساس بود گفت
کوک: پِشکلای خر یعنی ۲گرم نفت تو سرتون نیست چیز ۲ گرم مغز تو اون سرتون نیس این چه وضعشه
یهو چشش به جیهوپ افتاد که میخواد بره دسشویی اونم که همیشه خدا دشویی داره همین که چشش افتاد دید داره عین دزدا میره دشویی رو نوک انگشتاش را میره برسه دشویی
کوک: هوی دزد تو دشویی ما چیزی پیدا نمیشه اون کوزه های بقل در اصلی بردار
همه داشتن از خنده جر میخوردن ولی اروم میخندیدن جیمین و تهیونگ داشتن کوسنای تو دستشون و گاز میزدن که چه عرض کنم از خنده میخوردن
ات با خنده گفت: وقتی پیشه شمام حس میکنم خیلی سریع حالم خوب میشه چون وقتی پیشتونم فکرم کلا از اون چیزا بیرون میاد
دوتا پارت خدمتتون با دلخوری
شرایط و خیلی کم کردم میخوستم بیشتر بزارم
شرط
فالوور=۴۴۳
لایک=۳۴
کامنت=۵ (تکراری ندین یکی در نظر میگیرم)
۲.۳k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.