پارت۷
خب حتی دوست هام هم یک ساسنگ فن درون داشتن!
-نگاهی به اطراف انداخت و بعد خیلی نرم به سمتم خم شد.
پسر که از قضا دنسر معروف دانشگاهه, کراش دارمحرف نزن کوک. . . دلم نمیخواد کسی بفهمه من یه گی لعنتیم که روی یه
سری به نشونه تاسف تکون دادم و مشغول جمع کردن کولم شدم.
گی بودن مگه چه چیز بدی داشت که ما تا این حد باید مراقب میبودیم تا
کسی به رازمون پی نبره؟
-بهرحال. . . من دیروز دیدم که یکی از دخترای خوشگل سال دومی براش
شکالت میبرد. فکرکنم میخواد مخشو بزنه. . . اگر دوستش داری یکاری
بکن! بهرحال من خودم شنیدم که داشت میگفت پسرا رو به دخترا ترجیح
میده
برای اینکه حرفم تاثیر بیشتری روی اون پسر ترسو بذاره, چند ثانیه بهش
خیره شدم و بعد دستم روی شونش گذاشتم.
-دفعه بعد که دیدمت امیدوارم یه حرکتی زده باشی پس
فشار کمی به شونه هاش وارد کرد و بعد با لب زدن کلمه "خداحافظ" از
اونجا دور شدم.
بعد از خروجم از سلف, با دیدن مین یونگی و جمع بزرگ دوست هاش که
در حال حرکت به اون سمت بودن, نفس عمیقی کشیدم.
امیدوارم که وقتی اعتراف جیمین رو شنید یه مشت نزنه تو صورتش!
چون اوال که من هیچ وقت نشنیده بودم که بگه پسرا رو به دخترا ترجیح
میده و دوما که اون دختر خوشگل سال دومی وجود خارجی نداشت.
ولی بهرحال مجبور بودم همچین چیزایی رو سرهم کنم تا جیمین جرات
اینکه به کراشش اعتراف کنه رو بدست بیاره.
شت. . . شما هم فهمیدید. نه؟
جئون جونگ کوک یه فرشته نجات لعنتیه که حواسش به همه هست.
این دنیا گنجایش این حجم از خوب بودن منو نداره.
______________________________________________
موتور وسپای سبز رنگم رو جلوی رستوران پارک کردم و قدم های سنگینم
رو به سمت ورودی کشوندم
بجز چند نفر مشتری, کس دیگه ای اونجا نبود.
به آرومی به سمت راهروی انتهایی اون مکان چند متریه کوچیک رفتم و
یرین رو دیدم که درحال پررنگ کردن رژ لبش, داخل آینه ی پر از لکه ی
اونجا بود.
خالص از پا درمیادامیدوارم کارتون به بوسه نکشه وگرنه پسره بخاطر خوردن دو کیلو سرب
چشم غره ای بهم رفت و زمزمه کرد:
-آقای لی امروز رو مود خوبی نیست. . . کارتو درست انجام بده
فحشی زیر لب به اون کفتار پیر گی دادم و لب زدم:
دزدی رو میذارم کف دست مامانتبهتره خودت هم کارتو درست انجام بدی. . . وگرنه میرم نقشه شرت
دهنش برای زدن حرفی باز شده بود اما با خارج شدن آقای لی از داخل
آشپزخونه ای که در انتهای راهرو قرار داشت, از به فحش کشیدن من
منصرف شد و به سمت آقای لی برگشت.
-آقای لی من دیگه میرم
-نگاهی به اطراف انداخت و بعد خیلی نرم به سمتم خم شد.
پسر که از قضا دنسر معروف دانشگاهه, کراش دارمحرف نزن کوک. . . دلم نمیخواد کسی بفهمه من یه گی لعنتیم که روی یه
سری به نشونه تاسف تکون دادم و مشغول جمع کردن کولم شدم.
گی بودن مگه چه چیز بدی داشت که ما تا این حد باید مراقب میبودیم تا
کسی به رازمون پی نبره؟
-بهرحال. . . من دیروز دیدم که یکی از دخترای خوشگل سال دومی براش
شکالت میبرد. فکرکنم میخواد مخشو بزنه. . . اگر دوستش داری یکاری
بکن! بهرحال من خودم شنیدم که داشت میگفت پسرا رو به دخترا ترجیح
میده
برای اینکه حرفم تاثیر بیشتری روی اون پسر ترسو بذاره, چند ثانیه بهش
خیره شدم و بعد دستم روی شونش گذاشتم.
-دفعه بعد که دیدمت امیدوارم یه حرکتی زده باشی پس
فشار کمی به شونه هاش وارد کرد و بعد با لب زدن کلمه "خداحافظ" از
اونجا دور شدم.
بعد از خروجم از سلف, با دیدن مین یونگی و جمع بزرگ دوست هاش که
در حال حرکت به اون سمت بودن, نفس عمیقی کشیدم.
امیدوارم که وقتی اعتراف جیمین رو شنید یه مشت نزنه تو صورتش!
چون اوال که من هیچ وقت نشنیده بودم که بگه پسرا رو به دخترا ترجیح
میده و دوما که اون دختر خوشگل سال دومی وجود خارجی نداشت.
ولی بهرحال مجبور بودم همچین چیزایی رو سرهم کنم تا جیمین جرات
اینکه به کراشش اعتراف کنه رو بدست بیاره.
شت. . . شما هم فهمیدید. نه؟
جئون جونگ کوک یه فرشته نجات لعنتیه که حواسش به همه هست.
این دنیا گنجایش این حجم از خوب بودن منو نداره.
______________________________________________
موتور وسپای سبز رنگم رو جلوی رستوران پارک کردم و قدم های سنگینم
رو به سمت ورودی کشوندم
بجز چند نفر مشتری, کس دیگه ای اونجا نبود.
به آرومی به سمت راهروی انتهایی اون مکان چند متریه کوچیک رفتم و
یرین رو دیدم که درحال پررنگ کردن رژ لبش, داخل آینه ی پر از لکه ی
اونجا بود.
خالص از پا درمیادامیدوارم کارتون به بوسه نکشه وگرنه پسره بخاطر خوردن دو کیلو سرب
چشم غره ای بهم رفت و زمزمه کرد:
-آقای لی امروز رو مود خوبی نیست. . . کارتو درست انجام بده
فحشی زیر لب به اون کفتار پیر گی دادم و لب زدم:
دزدی رو میذارم کف دست مامانتبهتره خودت هم کارتو درست انجام بدی. . . وگرنه میرم نقشه شرت
دهنش برای زدن حرفی باز شده بود اما با خارج شدن آقای لی از داخل
آشپزخونه ای که در انتهای راهرو قرار داشت, از به فحش کشیدن من
منصرف شد و به سمت آقای لی برگشت.
-آقای لی من دیگه میرم
۵.۵k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.