بچه ها می خوام یه سناریو بزارم به نام
بچه ها می خوام یه سناریو بزارم به نام
( سه هفته با بدترین دشمنم توی یک ناول ترسناک گیر افتادم)
فعلا بیوگرافی شخصیت اصلی رو میزارم
هرکس می خواد وارد سناریو بشه تو کامنت بگه
نام: آکانه
فامیلی: سیکو
سن: ۱۴
علاقه: تفنگ.برادر بزرگترش.دریا.رنگ آبی.ساحل.هدفون گربه ای.هودی
تنفر: رنگ قرمز.خون.جنگ.خوناشام.رنگ سبز.
غذای مورد علاقه: یاکی سوبا.کوفته برنجی.
خانواده: برادرش(کوداکو)
مادرش( سومی.مرده)
پدرش( یوکیترو.مرده)
خواهرش(آیانه)
برادر کوچکترش( ماروکو)
دوستان: جهت دوستی با آکانه توی کامنت ها بگین)
داستان زندگی: آکانه وقتی ۹ سالش بود پدر و مادرش رو از دست داد برادر کوچکترش ناپدید شد و خواهر برادرش سرباز شدن اون دوره ی خوناشام ها بود آکانه تصمیم میگیره برای پیدا کردن برادرش سرباز بشه اون به مدرسه ی نظامی میره و بعد پنج سال تبدیل به سرباز میشه اون جوون تمرین سرباز تیمش بود
بقیه رو داخل سناریو میزارم
( سه هفته با بدترین دشمنم توی یک ناول ترسناک گیر افتادم)
فعلا بیوگرافی شخصیت اصلی رو میزارم
هرکس می خواد وارد سناریو بشه تو کامنت بگه
نام: آکانه
فامیلی: سیکو
سن: ۱۴
علاقه: تفنگ.برادر بزرگترش.دریا.رنگ آبی.ساحل.هدفون گربه ای.هودی
تنفر: رنگ قرمز.خون.جنگ.خوناشام.رنگ سبز.
غذای مورد علاقه: یاکی سوبا.کوفته برنجی.
خانواده: برادرش(کوداکو)
مادرش( سومی.مرده)
پدرش( یوکیترو.مرده)
خواهرش(آیانه)
برادر کوچکترش( ماروکو)
دوستان: جهت دوستی با آکانه توی کامنت ها بگین)
داستان زندگی: آکانه وقتی ۹ سالش بود پدر و مادرش رو از دست داد برادر کوچکترش ناپدید شد و خواهر برادرش سرباز شدن اون دوره ی خوناشام ها بود آکانه تصمیم میگیره برای پیدا کردن برادرش سرباز بشه اون به مدرسه ی نظامی میره و بعد پنج سال تبدیل به سرباز میشه اون جوون تمرین سرباز تیمش بود
بقیه رو داخل سناریو میزارم
۱.۸k
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.