مدرسه؟
این یه وانشات
مدل عشق مدرسه ایه
از کوک و شوکی
لایک یادتون نره(◍•ᴗ•◍)❤
اولین روز مدرسه بود...
خیلی خوشحال بودی که دوباره میری مدرسه و دوستات رو میدیدی.
شنیده بودی امسال یه پسر که خانواده اش خیلی پولدار بودن به مدرسه تون اومده و قراره همکلاس تو باشه.
رسیدی داخل مدرسه و یهو دوست قدیمیت لیا رو دیدی دویدی سمتش و گفتی
+ سلام لیاااا
- اوووو ببین کی اینجاس
سلام شوکی(اسم دختر منظور بی تی ۲۱ نیست)
+ خوبی؟
- مرسی تو خوبی؟
+ منم خوبم
راستی پسر جدید رو دیدی؟
- نه
+ من دیدم خیلی خوشتیپه
- خب به من چه
+ خنگول خودمی
و باهم خندیدین
همین طور که کنار لیا ایستاده بودی چشمت به پسری افتاد که خیلی خوشتیپ بود فکر کردی شاید اون پسر جدیده اس
- هی لیا
+ بله
- اون پسر جدیده اس؟
+ اره خودشه میبینی چقدر خوشتیپه
- زیادم خوشتیپ نیست
+ دختر تو دیوونه ای
درسته به لیا گفتی خوشتیپ نیست ولی تو دلت میگفتی از این پسر مگه خپشتیپ ترم هست؟
.
.
مراسم اول سال تموم شد و همه ی دانش اموزا به کلاسای خودشون رفتن.
از شانست با لیا همکلاس نشدی اما در عوض با پسر جدیده همکلاس بودی.
نشستی ردیف دوم کنار پنجره که پسر جدیده اومد کنارت وایتاد و گفت
* ببخشید اینجا جای کسیه؟
- نه
* میتونم بشینم؟
- بله
و اومد کنارت نشست
* من کوک هستم از آشناییتون خوشحالم
- ممنون منم شوکی هستم منم از اشناییتون خوشحالم
معلم وارد کلاس شد و کل دانش اموزای کلاس ایستادن معلم گفت
& سلام بچه ها بشینن
خوش اومدین
خب بریم برای حضور غیاب
.
.
پارک شوکی
دستت رو بلند کردی
.
.جئون جونگکوک
و کوک دستش رو بلند کرد
پس اسمش این بود
از نظرت اسم باحالی بود.
معلم درس رو شروع کرد ریاضی...
ازش متنفر بودی
اروم به سمت کوک خم شدی و گفتی
- هی پسر من هیچی متوجه نمیشم میشه بعد کلاسا بهم توضیح بدی؟
* باشه
- ممنونم
.
.
کلاسا تموم شد رو به کوک کردی و گفتی
- خب شروع کنیم؟
* اره
بیا بریم کتابخونه
- باشه
و باهم رفتین سمت کتابخونه
و روی یه میز دو نفره نشستین
* از کجا شروع کنیم؟
- از اول
* باشه
و کوک شروع کرد به توضیح دادن باورت نمیشد وقتی کوک یاد میدا ریاضی برات شیرین میشد و خیلی زود یاد میگرفتی.
.
.
* خب یاد گرفتی؟
- اره خیلی ممنون
کوک
* بله؟
- میتونی همیشه بعد از کلاس ریاضی و تموم شدن کلاسای اون روز یه بارم تو بهم یاد بدی؟
* اره حتما خوشحال میشم
- خیلی ازت ممنونم
و بلند شدی و تعظیمی بهش کردی و ازش خداحافظی کردی و به سمت خونه راه افتادی.
.
.
سه ماه از شروع مدرسه ات شروع میشد و تو با کوک دوستای خوبی شده بودین و کوک همیشه بعد از کلاسا بهت ریلضی رو توضیح میداد.
هر بار بهتر و پر انرژی تر از قبل.
* سلام شوکی
- سلام کوک خوبی؟
* مرسی توخوبی؟
- ممنون منم خوبم
* خب امروز امتحان ریاضی داریم سر بلندم کن
- قول میدم سر بلندت کنم اقا معلم
و لبخندی بهش زدی
معلم اومد و ورقه های امتحانیو بهتون داد و همه شروع کردن به نوشتن.
باورت نمیشد سوالا دقیقا مثل چیزایی بود که کوک بهت یاد داده بود همرو سریع نوشتی و بعد از چند نفر به معلمت دادی . کوک درست بعد از تو ورقه اش رو به معلم داد.
هر کس که امتحان رو تموم میکرد از مدرسه میرفت پس خیلی سریع وسایلتو جمع کردی و منتظر کوک موندی تا باهم برین.
کوکم زود وسایلش رو جمع کرد و همراهت اومد
(تو راه خونه)
* خب بگو ببینم چندتا رو خراب کردی؟
و بلند خندید
- یاااااا کوک
همشو درست حل کردم مطمئنم
* امیدوارم
- اذیت نکن یعنی واقعا فکر کردی انقدر ضعیفم
* نه اصلا
شوکی؟
- بله؟
* راستش من
- تو؟
* من دوست دارم
از این حرف کوک خیلی شوکه شدی شما هنوز سن زیادی نداشتین و هردوتون ۱۷ سالتون بود
- کوک
* میدونم میخوای چی بگی ولی لطفا ردم نکن
- نه کوک من نمیخوام ردت کنم
* واقعا؟
- اره
راستش نمیدونستم چطور بهت بگم اما منم دوست دارم فقط میخواستم بگم یکم زود نیست؟
* نه هیچوقت برای عشق زود نیست
چشمات از این حرف کوک درخشید
* شوکی
- جانم؟
* تو الان دوست منی
- آره
* و البته دنیای منم هستی
رو ابرا بودی همیشه دوست داشتی این کلمات رو از کوک بشنوی پس بهش گفتی
- کوک تو تمام دنیای منی🥺
و کوک برای اثبات حرفش بغلت کرد و تو سرخ شدی.
.
.
معلم ریاضی نمره هارو میخوند
&
خانم شوکی نمره کامل
وایییی باورت نمیشد نمره ات برای اولین بار توی ریاضی کامل بود سریع رفتی و ورقه ات رو از معلم گرفتی و با ذوق بهش نگاه کردی و کوک اروم برات دست زد .
.
.
& اقای کوک نمره کامل
خب معلوم بود نمره کوک کامله و براش مثل خودش اروم کف زدی.
.
.
.
سال تموم شد و تو و کوک نه تنها شاگرد اول کلاستون بودین بلکه شاگرد اول مدرسه تون هم بودین.
و این خوشحالت میکرد.
پایان
Ski❌
مدل عشق مدرسه ایه
از کوک و شوکی
لایک یادتون نره(◍•ᴗ•◍)❤
اولین روز مدرسه بود...
خیلی خوشحال بودی که دوباره میری مدرسه و دوستات رو میدیدی.
شنیده بودی امسال یه پسر که خانواده اش خیلی پولدار بودن به مدرسه تون اومده و قراره همکلاس تو باشه.
رسیدی داخل مدرسه و یهو دوست قدیمیت لیا رو دیدی دویدی سمتش و گفتی
+ سلام لیاااا
- اوووو ببین کی اینجاس
سلام شوکی(اسم دختر منظور بی تی ۲۱ نیست)
+ خوبی؟
- مرسی تو خوبی؟
+ منم خوبم
راستی پسر جدید رو دیدی؟
- نه
+ من دیدم خیلی خوشتیپه
- خب به من چه
+ خنگول خودمی
و باهم خندیدین
همین طور که کنار لیا ایستاده بودی چشمت به پسری افتاد که خیلی خوشتیپ بود فکر کردی شاید اون پسر جدیده اس
- هی لیا
+ بله
- اون پسر جدیده اس؟
+ اره خودشه میبینی چقدر خوشتیپه
- زیادم خوشتیپ نیست
+ دختر تو دیوونه ای
درسته به لیا گفتی خوشتیپ نیست ولی تو دلت میگفتی از این پسر مگه خپشتیپ ترم هست؟
.
.
مراسم اول سال تموم شد و همه ی دانش اموزا به کلاسای خودشون رفتن.
از شانست با لیا همکلاس نشدی اما در عوض با پسر جدیده همکلاس بودی.
نشستی ردیف دوم کنار پنجره که پسر جدیده اومد کنارت وایتاد و گفت
* ببخشید اینجا جای کسیه؟
- نه
* میتونم بشینم؟
- بله
و اومد کنارت نشست
* من کوک هستم از آشناییتون خوشحالم
- ممنون منم شوکی هستم منم از اشناییتون خوشحالم
معلم وارد کلاس شد و کل دانش اموزای کلاس ایستادن معلم گفت
& سلام بچه ها بشینن
خوش اومدین
خب بریم برای حضور غیاب
.
.
پارک شوکی
دستت رو بلند کردی
.
.جئون جونگکوک
و کوک دستش رو بلند کرد
پس اسمش این بود
از نظرت اسم باحالی بود.
معلم درس رو شروع کرد ریاضی...
ازش متنفر بودی
اروم به سمت کوک خم شدی و گفتی
- هی پسر من هیچی متوجه نمیشم میشه بعد کلاسا بهم توضیح بدی؟
* باشه
- ممنونم
.
.
کلاسا تموم شد رو به کوک کردی و گفتی
- خب شروع کنیم؟
* اره
بیا بریم کتابخونه
- باشه
و باهم رفتین سمت کتابخونه
و روی یه میز دو نفره نشستین
* از کجا شروع کنیم؟
- از اول
* باشه
و کوک شروع کرد به توضیح دادن باورت نمیشد وقتی کوک یاد میدا ریاضی برات شیرین میشد و خیلی زود یاد میگرفتی.
.
.
* خب یاد گرفتی؟
- اره خیلی ممنون
کوک
* بله؟
- میتونی همیشه بعد از کلاس ریاضی و تموم شدن کلاسای اون روز یه بارم تو بهم یاد بدی؟
* اره حتما خوشحال میشم
- خیلی ازت ممنونم
و بلند شدی و تعظیمی بهش کردی و ازش خداحافظی کردی و به سمت خونه راه افتادی.
.
.
سه ماه از شروع مدرسه ات شروع میشد و تو با کوک دوستای خوبی شده بودین و کوک همیشه بعد از کلاسا بهت ریلضی رو توضیح میداد.
هر بار بهتر و پر انرژی تر از قبل.
* سلام شوکی
- سلام کوک خوبی؟
* مرسی توخوبی؟
- ممنون منم خوبم
* خب امروز امتحان ریاضی داریم سر بلندم کن
- قول میدم سر بلندت کنم اقا معلم
و لبخندی بهش زدی
معلم اومد و ورقه های امتحانیو بهتون داد و همه شروع کردن به نوشتن.
باورت نمیشد سوالا دقیقا مثل چیزایی بود که کوک بهت یاد داده بود همرو سریع نوشتی و بعد از چند نفر به معلمت دادی . کوک درست بعد از تو ورقه اش رو به معلم داد.
هر کس که امتحان رو تموم میکرد از مدرسه میرفت پس خیلی سریع وسایلتو جمع کردی و منتظر کوک موندی تا باهم برین.
کوکم زود وسایلش رو جمع کرد و همراهت اومد
(تو راه خونه)
* خب بگو ببینم چندتا رو خراب کردی؟
و بلند خندید
- یاااااا کوک
همشو درست حل کردم مطمئنم
* امیدوارم
- اذیت نکن یعنی واقعا فکر کردی انقدر ضعیفم
* نه اصلا
شوکی؟
- بله؟
* راستش من
- تو؟
* من دوست دارم
از این حرف کوک خیلی شوکه شدی شما هنوز سن زیادی نداشتین و هردوتون ۱۷ سالتون بود
- کوک
* میدونم میخوای چی بگی ولی لطفا ردم نکن
- نه کوک من نمیخوام ردت کنم
* واقعا؟
- اره
راستش نمیدونستم چطور بهت بگم اما منم دوست دارم فقط میخواستم بگم یکم زود نیست؟
* نه هیچوقت برای عشق زود نیست
چشمات از این حرف کوک درخشید
* شوکی
- جانم؟
* تو الان دوست منی
- آره
* و البته دنیای منم هستی
رو ابرا بودی همیشه دوست داشتی این کلمات رو از کوک بشنوی پس بهش گفتی
- کوک تو تمام دنیای منی🥺
و کوک برای اثبات حرفش بغلت کرد و تو سرخ شدی.
.
.
معلم ریاضی نمره هارو میخوند
&
خانم شوکی نمره کامل
وایییی باورت نمیشد نمره ات برای اولین بار توی ریاضی کامل بود سریع رفتی و ورقه ات رو از معلم گرفتی و با ذوق بهش نگاه کردی و کوک اروم برات دست زد .
.
.
& اقای کوک نمره کامل
خب معلوم بود نمره کوک کامله و براش مثل خودش اروم کف زدی.
.
.
.
سال تموم شد و تو و کوک نه تنها شاگرد اول کلاستون بودین بلکه شاگرد اول مدرسه تون هم بودین.
و این خوشحالت میکرد.
پایان
Ski❌
۴۶.۱k
۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.