p20
+ بریم تو متوجه میشی
ا.ت ویو
از ماشین پیاده شدم و رفتیم داخل پیشخدمت درو برامون باز کرد .. عمارت کوک رنگش تیره تره ولی اینجا همه وسایلش روشنه
جونگکوک رو مبل لش کرد و ی سیب برداشت از رومیز گازش زد
منم مرتب نشستم که یه خانوم و آقا اومدن از پله ها پایین و کوک با دیدنشون بلند شد
** خانومه مادر کوک بود م.ک علامتشه باباشم ب.ک **
م.ک : بهبه پسرم خوش اومدی چه عجب اینورا سر زدی ..
ب.ک: سلام پسرم خوش اومدی
چقد لباسای تن مادر کوک گرون قیمت باید باشه .!
مادر کوک تازه متوجه من شده بود
م.ک: اوه سلام دخترم خوبی
- خیلی ممنون .....
ب.ک : سلام دخترم
- سلام (زیرلب)
مادر کوک به شونش زد
م.ک : هی کوک من انقد غریبه شدم که دوست دختر داری و بهم نگفتی ...
+ دوستمه ...
سرمو پایین انداخته بودم جونگکوک اومد نزدیک گوشم و گفت
+ لپات چرا گل انداخته؟ (حالت مرموز)
- هیس کوک
ب.ک: ماری ازشون پذیرایی کن . (پیشخدمت)
ماری: چشم ارباب
برام شیرینی آوردن یکدونه با اصرار مادر کوک برداشتم ...
جونگکوک درحال خوردن شیرینی بود ک گف
+ تا حالا شیرینی های ا.ت و خورده بودین ؟ حرف نداره...
م.ک : اوه حتما باید یکبار مزشون کنم ...
+ خب من میرم پیش کیمی (خواهرشه، ۱۸ سالشه)
م.ک: آره برو طبقه بالاست...
+اوکی ..
جونگکوک ویو
رفتم بالا ..اتاقش از اول کیوت بود حتی در سفید صورتیش کنار درهای چوبی عمارت ...
در اتاقش و باز کردم دیدم تا منو دید یک دستشو قایم کرد
+ چطوری کیوتچه؟..
**علامت کیمی : ^ **
^ واییییی کوک اومدی بالاخره (پرید تو بغلش اما اون دستشو نشون نمیداد)
+ اخی کیوت من)) (من از این داداشا میخواممم😭) هی چی داری تو دستت ؟
^ هیچی
+مشکوک میزنی بده ببینم
انقد قلقلکش دادم
^((خنده )) نکن کوک (خنده)
بالاخره دستشو کشیدم و دیدم .... وای رگش...و زده بود؟... کیمی ... نه ... نمیتونستم تحمل کنم اون صحنرو...
همونطور روش نیم خیز بودم
^ کو...ک میتونم برات ... توضیح بدم ..
+................
^ خواهش میکنم نمتونم این حالتتو تحمل کنم ...
+ چرا این کارو کردی (بشدت عصبی و سرد و اروم)
صدای ا.ت از پایین اومد
- کوک مامانت میگه بیاین ناهار ..
^ میشه بعدا برات توضیح بدم ؟؟
بلند شدم و رفتم بیرون خیلی عصبی بودم درو محکم بهم کوبیدم و رفتم پایین اما خودمو بیخیال نشون دادم
ا.ت اومد جلوم وای چقد این کوتوله بووود
- خواهرت کجاست؟. خیلی دلم میخواد ببینمش
پسش زدم و حین رفتن گفتم
+ میبینیش .
ا.ت ویو
چش بود ؟؟ چرا اینطوری پسم زد ،، بهرحال..... رفتم سر میز غذا ...
سرعت عمل بالاتون و بنازم ینی🙂
شرایط :
۱۲ لایک
۷ کامنت
ا.ت ویو
از ماشین پیاده شدم و رفتیم داخل پیشخدمت درو برامون باز کرد .. عمارت کوک رنگش تیره تره ولی اینجا همه وسایلش روشنه
جونگکوک رو مبل لش کرد و ی سیب برداشت از رومیز گازش زد
منم مرتب نشستم که یه خانوم و آقا اومدن از پله ها پایین و کوک با دیدنشون بلند شد
** خانومه مادر کوک بود م.ک علامتشه باباشم ب.ک **
م.ک : بهبه پسرم خوش اومدی چه عجب اینورا سر زدی ..
ب.ک: سلام پسرم خوش اومدی
چقد لباسای تن مادر کوک گرون قیمت باید باشه .!
مادر کوک تازه متوجه من شده بود
م.ک: اوه سلام دخترم خوبی
- خیلی ممنون .....
ب.ک : سلام دخترم
- سلام (زیرلب)
مادر کوک به شونش زد
م.ک : هی کوک من انقد غریبه شدم که دوست دختر داری و بهم نگفتی ...
+ دوستمه ...
سرمو پایین انداخته بودم جونگکوک اومد نزدیک گوشم و گفت
+ لپات چرا گل انداخته؟ (حالت مرموز)
- هیس کوک
ب.ک: ماری ازشون پذیرایی کن . (پیشخدمت)
ماری: چشم ارباب
برام شیرینی آوردن یکدونه با اصرار مادر کوک برداشتم ...
جونگکوک درحال خوردن شیرینی بود ک گف
+ تا حالا شیرینی های ا.ت و خورده بودین ؟ حرف نداره...
م.ک : اوه حتما باید یکبار مزشون کنم ...
+ خب من میرم پیش کیمی (خواهرشه، ۱۸ سالشه)
م.ک: آره برو طبقه بالاست...
+اوکی ..
جونگکوک ویو
رفتم بالا ..اتاقش از اول کیوت بود حتی در سفید صورتیش کنار درهای چوبی عمارت ...
در اتاقش و باز کردم دیدم تا منو دید یک دستشو قایم کرد
+ چطوری کیوتچه؟..
**علامت کیمی : ^ **
^ واییییی کوک اومدی بالاخره (پرید تو بغلش اما اون دستشو نشون نمیداد)
+ اخی کیوت من)) (من از این داداشا میخواممم😭) هی چی داری تو دستت ؟
^ هیچی
+مشکوک میزنی بده ببینم
انقد قلقلکش دادم
^((خنده )) نکن کوک (خنده)
بالاخره دستشو کشیدم و دیدم .... وای رگش...و زده بود؟... کیمی ... نه ... نمیتونستم تحمل کنم اون صحنرو...
همونطور روش نیم خیز بودم
^ کو...ک میتونم برات ... توضیح بدم ..
+................
^ خواهش میکنم نمتونم این حالتتو تحمل کنم ...
+ چرا این کارو کردی (بشدت عصبی و سرد و اروم)
صدای ا.ت از پایین اومد
- کوک مامانت میگه بیاین ناهار ..
^ میشه بعدا برات توضیح بدم ؟؟
بلند شدم و رفتم بیرون خیلی عصبی بودم درو محکم بهم کوبیدم و رفتم پایین اما خودمو بیخیال نشون دادم
ا.ت اومد جلوم وای چقد این کوتوله بووود
- خواهرت کجاست؟. خیلی دلم میخواد ببینمش
پسش زدم و حین رفتن گفتم
+ میبینیش .
ا.ت ویو
چش بود ؟؟ چرا اینطوری پسم زد ،، بهرحال..... رفتم سر میز غذا ...
سرعت عمل بالاتون و بنازم ینی🙂
شرایط :
۱۲ لایک
۷ کامنت
۱۱.۳k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.