آغوش تو
آغوش تو
مرزیست برای بودن و نبودن
که مرا از قهقرای عدم به اوج بقای ابدی میرساند...
آغوش تو
غزل خانه ایست شاعرانه
که اشعار عاشقانه ام را دلبرانه کام میگیرد...
آغوش تو
دیوان شعر دلبرانه ایست که عاشقانه بایدش سرود...
آغوش تو
دیوان شعر خیام است که مسکرانه باید سر کشید...
آغوش تو
حماسه ایست که فردوسی از سرودنش باز ماند
و
نظامی ناتوان بود از کشیدن عطر حضورت در دیوان عاشقانه اش
آغوش تو
مهرنامه شیرین است و عقدنامه لیلی
تو را باید میل کرد تا که امیال عاشقانه سیر شوند از عطر دلبری ات
تو را باید نوشید
چون شرابی ناب آنچنانکه غزل به رقص درآید
شعر مست شود
و
آغوش تو بیتاب ..
مرزیست برای بودن و نبودن
که مرا از قهقرای عدم به اوج بقای ابدی میرساند...
آغوش تو
غزل خانه ایست شاعرانه
که اشعار عاشقانه ام را دلبرانه کام میگیرد...
آغوش تو
دیوان شعر دلبرانه ایست که عاشقانه بایدش سرود...
آغوش تو
دیوان شعر خیام است که مسکرانه باید سر کشید...
آغوش تو
حماسه ایست که فردوسی از سرودنش باز ماند
و
نظامی ناتوان بود از کشیدن عطر حضورت در دیوان عاشقانه اش
آغوش تو
مهرنامه شیرین است و عقدنامه لیلی
تو را باید میل کرد تا که امیال عاشقانه سیر شوند از عطر دلبری ات
تو را باید نوشید
چون شرابی ناب آنچنانکه غزل به رقص درآید
شعر مست شود
و
آغوش تو بیتاب ..
۹۳۳
۱۵ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.