فیک تقاص پارت ۱۴
سوالی بهش نگا کردم که گفت یه بار دیگه اونطوری بهم نگا کنی قول نمیدم چشمات سر جاش بمونه ! ..... در ضمن دور و بر مامان بزرگ خرفت منم نپلک ...
منم از لجش همونطوری بهش نگا کردم که با عربده گفت بهت گفتم اونطوری نگام نکن !
(مرضضضض .... دقیقا مثل باباش برج زهرماره نتیجه ی اخلاقیش اینه که کلا اینا خانوادگی اعصاب ندارن و شوخی و لجبازی حالیشون نمیشه بنابراین تو از این به بعد گوه میخوری بخوای لج کنی)
نگاهم و دادم به دیوار پشتش
که دوباره داد زد و گفت وقتی دارم باهات حرف میزنم به من نگا کن !
(وادافاک اینا خانوادگی مشکل روانی دارن اخر نگاش کنم یا نه ؟)
دوباره بهش نگا کردم انگار خودش فهمید چی گفته بیخیال شد و سریع از اتاق رفت بیرون !
اسکل :|
مریض روانی :|
پلشت :|
نادان :|
بی خرد :|
نفهم :|
گاووووو :|
بیشور :| (وقتی نویسنده نمیخواد فحش های رکیک به بایس رکرش بگه😂😂)
خودمو پرت کردم رو تخت میخواستم بزنم زیر گریه ولی حسش نبود کثافت گردنبندمو گرفتتتت پس نداد من الان چه غلطی بکنم الان حتی اگه یه درصد احتمال داشت اون یارو بخواد بیاد نجاتم بده الان احتمالش منفی ۱۰۰ درصد شد خدایا چرا من شانس ندارم
چرا هر کی میاد تهدید میکنه میره
با حرص لباسامو از تنم کندم و لباسای خودمو پوشیدم نشستم رو تخت و تو خودم جمع شدم اروم زدم زیر گریه خیلی درد داشتم از نظر جسمی نه ولی از نظر روحی انگار خورد شده بودم قلبم درد میکرد و واقعا ناراحت بودم
نمی دونم چقد گذشته بود ولی یهو صدای در زدن اومد
اشکام و پاک کردم و خودمو مرتب کردم و صدام هنوز گرفته بود ولی گفتم بیا داخل ...
در توسط تهیونگ باز شد اول کله شو اورد داخل ولی بعدش خودش اومد داخل
با لبخند گفت چته ؟ چی شده ؟
گفتم کارتو بگو برو ...
تهیونگ گفت اگه کار داشتم که نمیومد پیش تو !
گفتم تو بیکاری ولی من بیکار نیستم حالا برو بیرون میخوام تنها باشم
تهیونگ پوکر اومد و لم داد رو کاناپه و گفت خب حالاااا .... چرا از من پاچه میگیری ؟ جونگ کوک سرت داد زده نباید از من عصبی باشی ...
گفتم برو بابا اونم یکی لنگه ی باباش مشنگه .. با خودش درگیره اول میگه من و نگا نکن بعدش که نگاش نمیکنم میگه به من نگا کن بعدش تهدید میکنه میگه اونطوری نگام نکن وگرنه چشمات و از حدقه در میارم ....
تهیونگ گفت اون به خیلی چیزا گیر میده تو به دل نگیر به منم که رفیق بیست ساله شم گیر میده ولی من ده تا میزارم روش پس میدم بهش
با طعنه گفتم اینو رفیق ۲۰ سالش میگه نه نامزد الکی دو هفته ایش ! دو هفته ام نه یه هفته به زور میشه ...
تهیونگ گفت منطقی بود ...... راستش اومدم چندتا سوال ازت بپرسم ...
منم از لجش همونطوری بهش نگا کردم که با عربده گفت بهت گفتم اونطوری نگام نکن !
(مرضضضض .... دقیقا مثل باباش برج زهرماره نتیجه ی اخلاقیش اینه که کلا اینا خانوادگی اعصاب ندارن و شوخی و لجبازی حالیشون نمیشه بنابراین تو از این به بعد گوه میخوری بخوای لج کنی)
نگاهم و دادم به دیوار پشتش
که دوباره داد زد و گفت وقتی دارم باهات حرف میزنم به من نگا کن !
(وادافاک اینا خانوادگی مشکل روانی دارن اخر نگاش کنم یا نه ؟)
دوباره بهش نگا کردم انگار خودش فهمید چی گفته بیخیال شد و سریع از اتاق رفت بیرون !
اسکل :|
مریض روانی :|
پلشت :|
نادان :|
بی خرد :|
نفهم :|
گاووووو :|
بیشور :| (وقتی نویسنده نمیخواد فحش های رکیک به بایس رکرش بگه😂😂)
خودمو پرت کردم رو تخت میخواستم بزنم زیر گریه ولی حسش نبود کثافت گردنبندمو گرفتتتت پس نداد من الان چه غلطی بکنم الان حتی اگه یه درصد احتمال داشت اون یارو بخواد بیاد نجاتم بده الان احتمالش منفی ۱۰۰ درصد شد خدایا چرا من شانس ندارم
چرا هر کی میاد تهدید میکنه میره
با حرص لباسامو از تنم کندم و لباسای خودمو پوشیدم نشستم رو تخت و تو خودم جمع شدم اروم زدم زیر گریه خیلی درد داشتم از نظر جسمی نه ولی از نظر روحی انگار خورد شده بودم قلبم درد میکرد و واقعا ناراحت بودم
نمی دونم چقد گذشته بود ولی یهو صدای در زدن اومد
اشکام و پاک کردم و خودمو مرتب کردم و صدام هنوز گرفته بود ولی گفتم بیا داخل ...
در توسط تهیونگ باز شد اول کله شو اورد داخل ولی بعدش خودش اومد داخل
با لبخند گفت چته ؟ چی شده ؟
گفتم کارتو بگو برو ...
تهیونگ گفت اگه کار داشتم که نمیومد پیش تو !
گفتم تو بیکاری ولی من بیکار نیستم حالا برو بیرون میخوام تنها باشم
تهیونگ پوکر اومد و لم داد رو کاناپه و گفت خب حالاااا .... چرا از من پاچه میگیری ؟ جونگ کوک سرت داد زده نباید از من عصبی باشی ...
گفتم برو بابا اونم یکی لنگه ی باباش مشنگه .. با خودش درگیره اول میگه من و نگا نکن بعدش که نگاش نمیکنم میگه به من نگا کن بعدش تهدید میکنه میگه اونطوری نگام نکن وگرنه چشمات و از حدقه در میارم ....
تهیونگ گفت اون به خیلی چیزا گیر میده تو به دل نگیر به منم که رفیق بیست ساله شم گیر میده ولی من ده تا میزارم روش پس میدم بهش
با طعنه گفتم اینو رفیق ۲۰ سالش میگه نه نامزد الکی دو هفته ایش ! دو هفته ام نه یه هفته به زور میشه ...
تهیونگ گفت منطقی بود ...... راستش اومدم چندتا سوال ازت بپرسم ...
۳۰.۳k
۰۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.