طبق یک کتاب
طبق یک کتاب
پارت ¹¹
جیمین:خدایا شکر میکنم که ازدواج نکردم
ات:چرا اینو میگی(ادامه غرغر کردن)
جیمین:بخاطر اینکه همه زنا مثل تو غرغر میکنن
ات:من گشنمه وایسا یه چیزی بخرم
جیمین:باشه پس برای منم بخر
ات:نچ
جیمین:خودم میام
؟ات و جیمین میرن انواع خوراکی هارو میخرم بعد سوار ماشین میشن و حرکت میکنن
جیمین:تو چرا عقب نشستی
ات:چون میخوام بخوابم
جیمین:شب خوش
؟توجه توجه از موقعی که حرکت کردن شب شده همه رسیدن ولی بخاطر اینکه ات و جیمین وایسادن خوراکی خریدن هنوز تو راهن تا برسن
ویو جیمین
ات گرفت خوابید منم به رانندگی کردنم ادامه دادم وقتی رسیدیم ات خواب بود رفتم داخل عمارتی که مال خودم بود به به رزی به همه گفته بود کلید کجاست ولش کن رفتم تو ماشین خوراکی هارو برداشتم گذاشتم تو خونه بعد رفتم ات رو صدا زدم ولی بیدار نشد پس براید استایل بغلش کردم و بردم تو چون قبلاً به همه گفته بودم اتاق شون کجاست پس میدونستم اتاق ات کجاست رفتم گذاشتمش تو اتاقش بعد رفتم تو حیاط چون موقعی که رسیدیم ساعت6:45دقیقه بود رفتم تو حیاط چون میدونستم دیگه نمیتوانم بخوابم
.ساعت 7 صبح.
رزی و ته;همه بیدار بشن صبح شده
جیمین;میدونستم الان سروصدا میکنید
رزی:داداش تو کی اومدی ات کجاست
جیمین:یک ربع پیش خوابه
تینا و یونگی:چتونه لنگ صبح جیمین سلام ماها ساعت 10شب رسیدیم بعد رزی گفت کلید کجاست اومدیم تو شما چرا دیر اومدین
جیمین:ات خانم میخواست خوراکی بخره
جینا و کوک و ات: چتونه لنگ صبحی من کی هستم شما کی هستید اینجا کجاست
ات:کی رسیدم
جیمین:وقت گل نی
ات:خوراکیام کو من چجوری اومدم تو من که تو ماشین خوابم برد
همه:جیمین
جیمین:صدات زدم بیدار شدی اومدی تو رفتی خوابیدی(به قول بابا پنجعلی=الکی میگه)
ات:اصلا ولش کن اگر اینجا بوسان یا همون چوسان قدیمه پس اینجا تانگویه دارن(همون لباس هایی که تو فیلم دونگی و یانگوم و..... تن ملکه ها هست)
رزی:مثلا رئیس پلیسه
ات:خب داداش تو هم مافیا هست ولی خیلی لجباز هست
جیمین :لجباز عمته
ات:ووووو(ادا در میاره
جیمین:اینطوری شد گوشیت تو ماشین بود الان دستمه بهت نمیدم
ات: داداشییییییییییییی (گریه)
یونگی:تینا عزیزم بیا بریم بوسان رو بگردیم
ات:دوست های این خره(گریه)
کوک و ته:دخترا بیاین ماهم بایونگی و تینا بریم
ات:خیلی نامردین
جیمین:حالا کی میخواد گوشیتو بهت بده
ات:هیچ کس هق چون همه رفتن هق بیرون منو نبردن هق(گریه)
جیمین:واقعا داری گریه میکنی
ات:ولش کن هق من میرم هق بیرون(گریه)
جیمین:باشه بیا گوشیت
ات:واقعا ملسیییییییییییییی (ذوق)
جیمین:میخوای بری دنبال کوک و ته و شوگا ببینی دارن چیکار میکنم
ات:باشه ولی کجان
جیمین:گوشی رزی ردیاب داره بیا ببرمت
ات:باشه
.رفتن دنبال دختر و پسرا.
ات:
پارت ¹¹
جیمین:خدایا شکر میکنم که ازدواج نکردم
ات:چرا اینو میگی(ادامه غرغر کردن)
جیمین:بخاطر اینکه همه زنا مثل تو غرغر میکنن
ات:من گشنمه وایسا یه چیزی بخرم
جیمین:باشه پس برای منم بخر
ات:نچ
جیمین:خودم میام
؟ات و جیمین میرن انواع خوراکی هارو میخرم بعد سوار ماشین میشن و حرکت میکنن
جیمین:تو چرا عقب نشستی
ات:چون میخوام بخوابم
جیمین:شب خوش
؟توجه توجه از موقعی که حرکت کردن شب شده همه رسیدن ولی بخاطر اینکه ات و جیمین وایسادن خوراکی خریدن هنوز تو راهن تا برسن
ویو جیمین
ات گرفت خوابید منم به رانندگی کردنم ادامه دادم وقتی رسیدیم ات خواب بود رفتم داخل عمارتی که مال خودم بود به به رزی به همه گفته بود کلید کجاست ولش کن رفتم تو ماشین خوراکی هارو برداشتم گذاشتم تو خونه بعد رفتم ات رو صدا زدم ولی بیدار نشد پس براید استایل بغلش کردم و بردم تو چون قبلاً به همه گفته بودم اتاق شون کجاست پس میدونستم اتاق ات کجاست رفتم گذاشتمش تو اتاقش بعد رفتم تو حیاط چون موقعی که رسیدیم ساعت6:45دقیقه بود رفتم تو حیاط چون میدونستم دیگه نمیتوانم بخوابم
.ساعت 7 صبح.
رزی و ته;همه بیدار بشن صبح شده
جیمین;میدونستم الان سروصدا میکنید
رزی:داداش تو کی اومدی ات کجاست
جیمین:یک ربع پیش خوابه
تینا و یونگی:چتونه لنگ صبح جیمین سلام ماها ساعت 10شب رسیدیم بعد رزی گفت کلید کجاست اومدیم تو شما چرا دیر اومدین
جیمین:ات خانم میخواست خوراکی بخره
جینا و کوک و ات: چتونه لنگ صبحی من کی هستم شما کی هستید اینجا کجاست
ات:کی رسیدم
جیمین:وقت گل نی
ات:خوراکیام کو من چجوری اومدم تو من که تو ماشین خوابم برد
همه:جیمین
جیمین:صدات زدم بیدار شدی اومدی تو رفتی خوابیدی(به قول بابا پنجعلی=الکی میگه)
ات:اصلا ولش کن اگر اینجا بوسان یا همون چوسان قدیمه پس اینجا تانگویه دارن(همون لباس هایی که تو فیلم دونگی و یانگوم و..... تن ملکه ها هست)
رزی:مثلا رئیس پلیسه
ات:خب داداش تو هم مافیا هست ولی خیلی لجباز هست
جیمین :لجباز عمته
ات:ووووو(ادا در میاره
جیمین:اینطوری شد گوشیت تو ماشین بود الان دستمه بهت نمیدم
ات: داداشییییییییییییی (گریه)
یونگی:تینا عزیزم بیا بریم بوسان رو بگردیم
ات:دوست های این خره(گریه)
کوک و ته:دخترا بیاین ماهم بایونگی و تینا بریم
ات:خیلی نامردین
جیمین:حالا کی میخواد گوشیتو بهت بده
ات:هیچ کس هق چون همه رفتن هق بیرون منو نبردن هق(گریه)
جیمین:واقعا داری گریه میکنی
ات:ولش کن هق من میرم هق بیرون(گریه)
جیمین:باشه بیا گوشیت
ات:واقعا ملسیییییییییییییی (ذوق)
جیمین:میخوای بری دنبال کوک و ته و شوگا ببینی دارن چیکار میکنم
ات:باشه ولی کجان
جیمین:گوشی رزی ردیاب داره بیا ببرمت
ات:باشه
.رفتن دنبال دختر و پسرا.
ات:
۲.۰k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.