ت:سلام من ا.ت هستم ۱۹ سالمه و منحرف و بدهن هستم ی دوست صم
ت:سلام من ا.ت هستم ۱۹ سالمه و منحرف و بدهن هستم ی دوست صمیمی ب اسم لیسا دارم(لیسا بلک پینک ن ها)
کوکی:سلام من جونگ کوک هستم ۲۲ سالمه شوخ طبعم و البت منحرف
لیسا:سلام من لیسا هستم ۱۹ سالمه شوخ طبع و منحرفم بعضی وقتا هم بد دهنی میکنم
علامت ا.ت+
علامت کوکی_
لیسا هم علامت نداره همون لیسا مینویسم
از دید ا.ت:بخاطر اینکع حوصلم ب چوخ رفته بود زنگیدم ب لیسا لیسا:سلام گاو من چطوری+سلام خرمگس زشتم ت چطوری لیسا:من خبم+لیسا میای بریم بار لیسا: ارع +پس ساعت ۵ میبیمنت لیسا:اکی باش بایییی+بایی(و دیگ زری نزدن) رفتم کارای لازمو انجام دادم موهامو درس کردم لباسمو پوشیدم ک زنگ در خورد باز کردم لیسا بود لیسا:بریم؟+بریم (ی نکتع لیسا خدش ماشین داره)سوار ماشین شدیم لیسا :خشگله شماره میدی؟+ برو اقا مزاحم نشو مگ خدت ناموس نداری باهم زدیم زیر خندع و کلی اسکل بازی دیگ در اوردیم تا رسیدیم ب بار (ت بار لیسا تلفنش زنگ میخوره و میره ی جای خلوت ک جواب بده)داشتم میرفتم پیش لیسا ک یکی بم خورد ی پسر بود البت پسر ک ن زرافه ولی خعلی کراشش بود عه رف چرا معذرت خواهی نکرد بی شعور (بیشعور عمته) اهمیت ندادم و رفتم پیش لیسا(بعد بار لیسا ب مامانش میگع ک شب عمارت ا.ت بمونه)رسیدیم خونع ک دیدم مامانم داره گریه میکنه و میگه: توروخدا دخترمو نبرید....هق...هق با لیسا رفتیم پیشش +مامان چی شدع لیسا: خاله جون چی شده م.ت: بابات ..هق بابات.... هق هق تورو ب اینا فروخت نگاهی ب دور ورم کردم ک همون پسر بی ابه رو دیدم با سه نفر دیگ اشکای من و لیسا مث رو جاری شد دوب بابام کردم و گفتم+بابا تورخدا بگو ک مامان داره دروغ میگه ب.ت: ن بهتره اشغالی مث ت داخل خونم نباشه لیسا:هق.... عمو تورخدا +بابا تروخدا ب.ت: مگ نمیخواستید ببریدشنون پس ببرید دیگه مارو بزور بردن ت ون وسط خدشون جا دادن من و لیسا دیگ گریه نمیکردیم هیچ حسی نداشتیم ولی خدایش چ کراش بودن ون شروع کرد حرکت کردن و من خوابم برد
از دید لیسا:الان ی ربع میگذره از اینکع ا.ت خوابش برده ک ی پسری گفت:من جینم اسم ت چیه گفتم:اوهوم منم لیسا هستم ک دیدم ا.ت داره بیدار میشه با صدای بلند گفتم یا علی داره بیدار میشه ساکتتتت ک دیدیم بیدار شد گفت: دیوثثث پدرسگگگ ایشالله بری تریلی هیجده چرخخخخخ
از دید ا.ت : صدای پچ پچ میومد و من از اونجایی ک رو خوابم حساسم شروع کردم فوش دادن دیوثثث پدرسگگگگ ایشالله بری زیر تریلی هیجده چرخ میخواستم بیشتر بگم ک دستشو گذاش رو دهنم....
بقیش اینجا جا نمیشع برین کامنتا
کوکی:سلام من جونگ کوک هستم ۲۲ سالمه شوخ طبعم و البت منحرف
لیسا:سلام من لیسا هستم ۱۹ سالمه شوخ طبع و منحرفم بعضی وقتا هم بد دهنی میکنم
علامت ا.ت+
علامت کوکی_
لیسا هم علامت نداره همون لیسا مینویسم
از دید ا.ت:بخاطر اینکع حوصلم ب چوخ رفته بود زنگیدم ب لیسا لیسا:سلام گاو من چطوری+سلام خرمگس زشتم ت چطوری لیسا:من خبم+لیسا میای بریم بار لیسا: ارع +پس ساعت ۵ میبیمنت لیسا:اکی باش بایییی+بایی(و دیگ زری نزدن) رفتم کارای لازمو انجام دادم موهامو درس کردم لباسمو پوشیدم ک زنگ در خورد باز کردم لیسا بود لیسا:بریم؟+بریم (ی نکتع لیسا خدش ماشین داره)سوار ماشین شدیم لیسا :خشگله شماره میدی؟+ برو اقا مزاحم نشو مگ خدت ناموس نداری باهم زدیم زیر خندع و کلی اسکل بازی دیگ در اوردیم تا رسیدیم ب بار (ت بار لیسا تلفنش زنگ میخوره و میره ی جای خلوت ک جواب بده)داشتم میرفتم پیش لیسا ک یکی بم خورد ی پسر بود البت پسر ک ن زرافه ولی خعلی کراشش بود عه رف چرا معذرت خواهی نکرد بی شعور (بیشعور عمته) اهمیت ندادم و رفتم پیش لیسا(بعد بار لیسا ب مامانش میگع ک شب عمارت ا.ت بمونه)رسیدیم خونع ک دیدم مامانم داره گریه میکنه و میگه: توروخدا دخترمو نبرید....هق...هق با لیسا رفتیم پیشش +مامان چی شدع لیسا: خاله جون چی شده م.ت: بابات ..هق بابات.... هق هق تورو ب اینا فروخت نگاهی ب دور ورم کردم ک همون پسر بی ابه رو دیدم با سه نفر دیگ اشکای من و لیسا مث رو جاری شد دوب بابام کردم و گفتم+بابا تورخدا بگو ک مامان داره دروغ میگه ب.ت: ن بهتره اشغالی مث ت داخل خونم نباشه لیسا:هق.... عمو تورخدا +بابا تروخدا ب.ت: مگ نمیخواستید ببریدشنون پس ببرید دیگه مارو بزور بردن ت ون وسط خدشون جا دادن من و لیسا دیگ گریه نمیکردیم هیچ حسی نداشتیم ولی خدایش چ کراش بودن ون شروع کرد حرکت کردن و من خوابم برد
از دید لیسا:الان ی ربع میگذره از اینکع ا.ت خوابش برده ک ی پسری گفت:من جینم اسم ت چیه گفتم:اوهوم منم لیسا هستم ک دیدم ا.ت داره بیدار میشه با صدای بلند گفتم یا علی داره بیدار میشه ساکتتتت ک دیدیم بیدار شد گفت: دیوثثث پدرسگگگ ایشالله بری تریلی هیجده چرخخخخخ
از دید ا.ت : صدای پچ پچ میومد و من از اونجایی ک رو خوابم حساسم شروع کردم فوش دادن دیوثثث پدرسگگگگ ایشالله بری زیر تریلی هیجده چرخ میخواستم بیشتر بگم ک دستشو گذاش رو دهنم....
بقیش اینجا جا نمیشع برین کامنتا
۲۰.۲k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.