تک پارتی /درخواستی
تک پارتی /درخواستی
سلام من سلین هستم ۱۷ سالمه و چند سالی هست توی امارت آقای جئون کار می کنم یه چند وقتی هست احساس می کنم یه حسی بهشون پیدا کردم
ویو کوک
منم جونگ کوک هستم بزرگترین مافیای جهان ۲۶ سالمه یه دختری به اسم سلین چند سالی هست تو امارتم کار می کنه این اواخر احساس می کنم عاشقش شدم نه ذهن کوک اون فقط یه برده هست چرا باید عاشقش بشم ؟؟
چند ساعت بعد
داشتم می رفتم امارت که همه ی برده ها اومدن و جلوم تعظیم کردن بجز اون دختره سلین وااای چقدر پرو هست باشه یه درسی باید بهش بدم
سلین : داشتم میز غذاخوری رو پاک می کردم که اصلا متوجه نشدم ارباب اومد و نتوستم برم واسه ادای احترام چه غلطی کردم
شب
غذا ها آماده شده بودن و آقای جئون گفته بود که باید من غذا شوت رو ببرم نمی دونم چرا ولی یکم ترسیده بودم واسه قضیه ی ظهر که بی احترامی شد واسشون
خودمو جمع و جور کردم و غذاهای برداشتم و بردم
ببخشید آقای جئون ، سلین هستم شامتون رو آوردم
کوک: بیا تو
رفتم و غذا هارو گذاشتم
کوک : تو غذا خوردی
نه آقای جئون من بعدا می خورم اول باید شام شما رو آماده می کردم
کوک: بیا بشین کنارم شام بخور
ببخشید
کوک: حرفی نباشه بیا بشین می خوام باهات حرف بزنم
چچچشم نمی دونم چرا ترسیدم
رفتم نشستم که یهو ........
بچه ها ببخشید دراز شد فردا پارت بعدش رو می زارم
بای امیدوارم خوشتون بیاد حمایت کنید 🙃🌹🙏
سلام من سلین هستم ۱۷ سالمه و چند سالی هست توی امارت آقای جئون کار می کنم یه چند وقتی هست احساس می کنم یه حسی بهشون پیدا کردم
ویو کوک
منم جونگ کوک هستم بزرگترین مافیای جهان ۲۶ سالمه یه دختری به اسم سلین چند سالی هست تو امارتم کار می کنه این اواخر احساس می کنم عاشقش شدم نه ذهن کوک اون فقط یه برده هست چرا باید عاشقش بشم ؟؟
چند ساعت بعد
داشتم می رفتم امارت که همه ی برده ها اومدن و جلوم تعظیم کردن بجز اون دختره سلین وااای چقدر پرو هست باشه یه درسی باید بهش بدم
سلین : داشتم میز غذاخوری رو پاک می کردم که اصلا متوجه نشدم ارباب اومد و نتوستم برم واسه ادای احترام چه غلطی کردم
شب
غذا ها آماده شده بودن و آقای جئون گفته بود که باید من غذا شوت رو ببرم نمی دونم چرا ولی یکم ترسیده بودم واسه قضیه ی ظهر که بی احترامی شد واسشون
خودمو جمع و جور کردم و غذاهای برداشتم و بردم
ببخشید آقای جئون ، سلین هستم شامتون رو آوردم
کوک: بیا تو
رفتم و غذا هارو گذاشتم
کوک : تو غذا خوردی
نه آقای جئون من بعدا می خورم اول باید شام شما رو آماده می کردم
کوک: بیا بشین کنارم شام بخور
ببخشید
کوک: حرفی نباشه بیا بشین می خوام باهات حرف بزنم
چچچشم نمی دونم چرا ترسیدم
رفتم نشستم که یهو ........
بچه ها ببخشید دراز شد فردا پارت بعدش رو می زارم
بای امیدوارم خوشتون بیاد حمایت کنید 🙃🌹🙏
۹.۸k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.