پارت ②ɞ♡☆♡

...............
ژولیا وارد سالن شرکت شد و با صدای زیباش آقای کیم و جئون رو صدا زد

........
ژولیا : آقای کیم و جئون......
نامجون : اوه خانم آندلا ببخشید من کار واجبی دارم باید برم
ماران : خواهش میکنم قربان نیاز به اجازه نیست
جونگ کوک : ببخشید
ماران : خواهش می کنم اگه اجازه بدید ما بریم
نامجون : بله ممنون میشم
........
ماران با پسرک از شرکت جاکام خارج شد و به سمت خانه کوچک خودش رفت اما اینجا ژولیا با خوشحالی بسیار خبری رو برای این شرکت آورده بود
........
جونگ کوک : سلام بر پرنسس زیبای شهر اولیا
ژولیا : گفتم که وقتی باهم هستیم منو اینجوری صدا نکنید
جونگ کوک : اوه پرنسس ژولیا نکنه مایلید گردن من رو بزنید
ژولیا : بسه
نامجون : چه خبر جدیدی اومده که انقدر خوشحالی؟
ژولیا : یعنی نمیدونید؟
جونگ کوک : معلومه که نه
ژولیا : این خبر مهم اینه که ما تو یه آکادمی هستیممممم
جونگ کوک : پرنسس فکر نمیکنید این رفتار در شعن شما نیست
ژولیا : 😐
جونگ کوک : این خیلی خبر خوبیه ولی اسم اون آکادمی چیه؟
ژولیا : آکادمی فیرکل
نامجون : عالیه اونجا جای خیلی خوبیه که در شعن شما و ما هم هست
ژولیا : بله اما یک چیزی رو نمیدونی
جونگ کوک : چه چبزی
ژولیا : آه خدا من اون اینه که این مدرسه توش تمامی موجودات فرا طبیعی شهر از جمله ومپایرا و پری ها و بقیه هم هستن
جونگ کوک : این عالیه
نامجون : چه دلیلی داره که اعلیحضرت بخوان مارو به اونجا بفرستن؟
ژولیا :..........

..................
بقیشو بعدا مینویسم چون فردا امتحان دارم و باید مث سگ بخونم