part10
part10#
چشم هام گرد شده بود و از درد یه رابطه دیگه رو به
مرگ بودم.
بازو های کلفتشو چنگ زدم و بعد از کمی که آلتشو به
سوراخم مالید دوباره سوزشم اوج گرفت.
مردونگیشو آروم آروم فرو کرد و من هر لحظه بی حال
تر میشدم.
چرا نمی فهمید بار اولمه؟ تواناییشو ندارم؟!
بی صدا گریه میکردم و ناخون هامو توی گوشت
بازوش فرو میکردم.
تا دسته فرو کرد و وقتی تموم شد، پای راستمو روی
پاهای خودش انداخت و تقریبا قفل شدیم توی هم...!
_ حالا میتونیم بخوابیم!
_ من درد دارم اذیتم نکن، توروخدا.
اخم کرد و زیر گلوم رو محکم گاز گرفت.
آخ دردناکی گفتم و سرمو پایین انداختم.
_ نق نق نکن توله سگ؛ داری میری رو اعصابم همتا!
گفتم بخواب پس بتمرگ دیگه.
صدای دادش باعث شد شونه هام بپره؛ دماغمو بالا
کشیدم و سعی کردم به هر بدبختی شده چشم هام رو
ببندم.
جنون داشت انگار
یه مریض روانی بود...
کدوم آدم سالمی اینطور میتونست بخوابه؟
این قدر درد داشتم که نفس کشیدنم سخت بود و ازم
میخواست بخوابم.
خستگی هم هی سر دردم رو بیشتر میکرد.
به معنی واقعی کلمه توی جهنم بودم.
جهنم عضله های بزرگ و مردانه اش
چشم هام گرد شده بود و از درد یه رابطه دیگه رو به
مرگ بودم.
بازو های کلفتشو چنگ زدم و بعد از کمی که آلتشو به
سوراخم مالید دوباره سوزشم اوج گرفت.
مردونگیشو آروم آروم فرو کرد و من هر لحظه بی حال
تر میشدم.
چرا نمی فهمید بار اولمه؟ تواناییشو ندارم؟!
بی صدا گریه میکردم و ناخون هامو توی گوشت
بازوش فرو میکردم.
تا دسته فرو کرد و وقتی تموم شد، پای راستمو روی
پاهای خودش انداخت و تقریبا قفل شدیم توی هم...!
_ حالا میتونیم بخوابیم!
_ من درد دارم اذیتم نکن، توروخدا.
اخم کرد و زیر گلوم رو محکم گاز گرفت.
آخ دردناکی گفتم و سرمو پایین انداختم.
_ نق نق نکن توله سگ؛ داری میری رو اعصابم همتا!
گفتم بخواب پس بتمرگ دیگه.
صدای دادش باعث شد شونه هام بپره؛ دماغمو بالا
کشیدم و سعی کردم به هر بدبختی شده چشم هام رو
ببندم.
جنون داشت انگار
یه مریض روانی بود...
کدوم آدم سالمی اینطور میتونست بخوابه؟
این قدر درد داشتم که نفس کشیدنم سخت بود و ازم
میخواست بخوابم.
خستگی هم هی سر دردم رو بیشتر میکرد.
به معنی واقعی کلمه توی جهنم بودم.
جهنم عضله های بزرگ و مردانه اش
۲.۵k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.