پسر عموی مغرور من~♡
پسر عموی مغرور من~♡
P4
و توی راه اصلا حرف نزدن که & گفت
& : ببخشید اما میشه بگین نسبت شما با ارباب چیه
ا.ت:منظورت جونگوک
&بله
ا.ت:دختر عموشم
و دیگه حرفی بینشون رد بدل نشد
ا.ت ویو
بعد چنددقیقه جلوی یه عمارت ماشین وایستاد که از این نشون دهنده ی این بود که رسیدیم از ماشین پیاده شدم و اون مرده هم پیاده شد و و رفتیم داخل من پشت سر اون مرده میرفتم که دیدم مرده داره به طرف یه اتاق میره گفت که اونجا تاق من منم رفتم داخل اتاق رنگش بنفش و سفید بود خوشم اومد رفتم ساکم گذاشتم یه طرف و رفتم یه حموم گرفتم اومد لباسامو پوشیدم و بدون اینکه موهامو خشک کنم رفتم بیرون از اتاق میخواستم یکم گشت بزنم داخل عمارت
یک یکی اتاقارو میدیدم که یه اتاقی که درش با بقیه فرق داشت نظرمو جلب کرد میخواستم برم داخل که از پشتم صدایی اومد
جونگکوک:فوضولی توی این عمارت ممنوع خانم کوچولو
ا.ت:نمی تونستم برگردم اما صداش خیلی قشنگ بود. و صداش کراش زدم
جونگکوک:برگرد
ا.ت:آروم به طرفش برگشتم که یاخداااااااا قیافش وای پیرسینگاش کراشش زدم این اسکولا بهش زول زده بودم که گفت
P4
و توی راه اصلا حرف نزدن که & گفت
& : ببخشید اما میشه بگین نسبت شما با ارباب چیه
ا.ت:منظورت جونگوک
&بله
ا.ت:دختر عموشم
و دیگه حرفی بینشون رد بدل نشد
ا.ت ویو
بعد چنددقیقه جلوی یه عمارت ماشین وایستاد که از این نشون دهنده ی این بود که رسیدیم از ماشین پیاده شدم و اون مرده هم پیاده شد و و رفتیم داخل من پشت سر اون مرده میرفتم که دیدم مرده داره به طرف یه اتاق میره گفت که اونجا تاق من منم رفتم داخل اتاق رنگش بنفش و سفید بود خوشم اومد رفتم ساکم گذاشتم یه طرف و رفتم یه حموم گرفتم اومد لباسامو پوشیدم و بدون اینکه موهامو خشک کنم رفتم بیرون از اتاق میخواستم یکم گشت بزنم داخل عمارت
یک یکی اتاقارو میدیدم که یه اتاقی که درش با بقیه فرق داشت نظرمو جلب کرد میخواستم برم داخل که از پشتم صدایی اومد
جونگکوک:فوضولی توی این عمارت ممنوع خانم کوچولو
ا.ت:نمی تونستم برگردم اما صداش خیلی قشنگ بود. و صداش کراش زدم
جونگکوک:برگرد
ا.ت:آروم به طرفش برگشتم که یاخداااااااا قیافش وای پیرسینگاش کراشش زدم این اسکولا بهش زول زده بودم که گفت
۱۹.۸k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.