فیک تهیونگ پارت ۱۷
از زبان ا/ت
چقدر آدم بدیه مادرش
رفتم پیشه بچه ها میا گفت : ا/ت چیشد
به چشمای تهیونگ نگاه کردم و گفتم : مادرش میخواد از پسرش جدا بشم
مینجا گفت : چی گفتی بهش
همچنان که داشتم به تهیونگ نگاه میکردم برگشتم سمته مینجا گفتم : نمیشم
جونگ کوک گفت : آفرین کارت درسته
تهیونگ لبخند زد بهم
جین گفت : اما من مادره تهیونگ رو خوب میشناسم برای جدا کردن شما هرکاری میکنه
گفتم : نگران نباشید
تهیونگ دستم و گرفت و گفت : درسته نگران نباشید ما از پسش بر میایم
جیمین گفت : باشه دیگه فهمیدیم چقدر عاشق هم هستین بریم سره کلاسامون مینجا گفت : حسودی نکن جیمین چون سینگلی اینطوری میکنی هممون خندیدیم
( شب )
از زبان ا/ت
مامانم داشت واسم غذا می پخت که گوشیم پیام اومد فوراً بازش کردم تهیونگ بود نوشته بود میخواد ببینتم
گفتم : مامان من برم یکم چیز میز بخرم بیام مامانم گفت باشه زود برگرد
رفتم پایین کلاه هودیم رو گذاشتم همینطور داشتم راه میرفتم که از پشت یکی کلاه هودیم رو کشید گفت : کجا کجا
برگشتم سمتش تهیونگ بود گفتم : ول کن هنوز کلاه هودیم رو گرفته بود گفتم : اومدی اذیتم کنی مغرور خان
گفت : من بهت افتخار دادم اومدم ببینمت اون موقع تو این حرفا رو میگی
گفتم : ایششش چه افتخاری تو به من پیام دادی بیام پایین
چقدر آدم بدیه مادرش
رفتم پیشه بچه ها میا گفت : ا/ت چیشد
به چشمای تهیونگ نگاه کردم و گفتم : مادرش میخواد از پسرش جدا بشم
مینجا گفت : چی گفتی بهش
همچنان که داشتم به تهیونگ نگاه میکردم برگشتم سمته مینجا گفتم : نمیشم
جونگ کوک گفت : آفرین کارت درسته
تهیونگ لبخند زد بهم
جین گفت : اما من مادره تهیونگ رو خوب میشناسم برای جدا کردن شما هرکاری میکنه
گفتم : نگران نباشید
تهیونگ دستم و گرفت و گفت : درسته نگران نباشید ما از پسش بر میایم
جیمین گفت : باشه دیگه فهمیدیم چقدر عاشق هم هستین بریم سره کلاسامون مینجا گفت : حسودی نکن جیمین چون سینگلی اینطوری میکنی هممون خندیدیم
( شب )
از زبان ا/ت
مامانم داشت واسم غذا می پخت که گوشیم پیام اومد فوراً بازش کردم تهیونگ بود نوشته بود میخواد ببینتم
گفتم : مامان من برم یکم چیز میز بخرم بیام مامانم گفت باشه زود برگرد
رفتم پایین کلاه هودیم رو گذاشتم همینطور داشتم راه میرفتم که از پشت یکی کلاه هودیم رو کشید گفت : کجا کجا
برگشتم سمتش تهیونگ بود گفتم : ول کن هنوز کلاه هودیم رو گرفته بود گفتم : اومدی اذیتم کنی مغرور خان
گفت : من بهت افتخار دادم اومدم ببینمت اون موقع تو این حرفا رو میگی
گفتم : ایششش چه افتخاری تو به من پیام دادی بیام پایین
۱۳۹.۵k
۲۹ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.