قمار پارت 2
1هفته بعد
ویو ا. ت: امشب باید برم سر معامله
اعضا بی تی اس سر تمرین هستن الان
منم اماده شدم و سوار ماشین شدم
رفتیم اونجا معامله بهم خورد
اعصابم خورد بود
اه لعنتی
چرا نشد
عصبی برگشتم عمارت اعضا داشتن تلویزیون میدیدن
جونگ کوک: سلام کجا بودی
ا. ت : به تو مربوط نیست
رفتم تو اتاقم
ویو جیهوپ:
جونگ کوک: وا اینا چرا اینجوری میکنه
نامجون:عصبی بود
جین: الان که عصبیه کاری نکنین کنارو بکشه
جیهوپ: خودش قول داد که به ما آسیب نمی زنه
نامجون: چرا باید به یه مافیا اعتماد کنیم
جیهوپ: اون اونقدر هم بد نیست
ویو ا. ت رو راه پله بودم داشتم حرفای اعضا میشنیدم
جوری بودم که کسی منو ندید
تهیونگ:: صبر کنید ، تا الان متوجه چیزه عجیبی نشدید
جیمین: حس جیهوپ به ا. ت
نامجون: جیهوپ
جیهوپ: جانم
نامجون: ا. ت دوست داری؟
جیهوپ: ن... آ... آره
پشماممممممم
آرام رفتم تو اتاقم
چطور ممکنه
منم بهش یه حسای دارم
یکم که بگذره بهش میگم
ویو جیهوپ:
جونگ کوک: الان میخوای چیکار کنی
جیهوپ: یکم که بگذر بهش میگم
وی ا. ت : از اتاقم اومدم بیرون
رفتم تو حال پذیرایی نشستم رو مبل
بادیگارد: یه نامه رسیده به دستمون ، قربان
ا. ت : بده ببینم
دادش بهم که
پس فردا به یه مهمونی بزرگ دعوت شدم که با پارتنرم باید برم
ویو ا. ت: امشب باید برم سر معامله
اعضا بی تی اس سر تمرین هستن الان
منم اماده شدم و سوار ماشین شدم
رفتیم اونجا معامله بهم خورد
اعصابم خورد بود
اه لعنتی
چرا نشد
عصبی برگشتم عمارت اعضا داشتن تلویزیون میدیدن
جونگ کوک: سلام کجا بودی
ا. ت : به تو مربوط نیست
رفتم تو اتاقم
ویو جیهوپ:
جونگ کوک: وا اینا چرا اینجوری میکنه
نامجون:عصبی بود
جین: الان که عصبیه کاری نکنین کنارو بکشه
جیهوپ: خودش قول داد که به ما آسیب نمی زنه
نامجون: چرا باید به یه مافیا اعتماد کنیم
جیهوپ: اون اونقدر هم بد نیست
ویو ا. ت رو راه پله بودم داشتم حرفای اعضا میشنیدم
جوری بودم که کسی منو ندید
تهیونگ:: صبر کنید ، تا الان متوجه چیزه عجیبی نشدید
جیمین: حس جیهوپ به ا. ت
نامجون: جیهوپ
جیهوپ: جانم
نامجون: ا. ت دوست داری؟
جیهوپ: ن... آ... آره
پشماممممممم
آرام رفتم تو اتاقم
چطور ممکنه
منم بهش یه حسای دارم
یکم که بگذره بهش میگم
ویو جیهوپ:
جونگ کوک: الان میخوای چیکار کنی
جیهوپ: یکم که بگذر بهش میگم
وی ا. ت : از اتاقم اومدم بیرون
رفتم تو حال پذیرایی نشستم رو مبل
بادیگارد: یه نامه رسیده به دستمون ، قربان
ا. ت : بده ببینم
دادش بهم که
پس فردا به یه مهمونی بزرگ دعوت شدم که با پارتنرم باید برم
۱۱.۵k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.