فیک کوک ( پشیمونم) ادامه پارت ۳۳
( چون این پارت رو زیاد نوشتم نصف نصف میزارم )
از زبان ا/ت
درسته خسته بودم نمیخواستم بحث های جونگ کوک رو تحمل کنم اما فوراً گفتم : چه فکر خوبی
باباش گفت : ما برای فردا صبح برای دوتاتون بلیط هواپیما گرفتیم به پاریس
جونگ کوک گفت : اما...
با پام زدم به پاش و گفتم : البته خیلی خوب شد ممنون از لطفتون
مامانش گفت : لازم نیست چیزی با خودتون ببرین اونجا تو هتل همه چیز براتون آماده هست
( فردا صبح)
تقریباً آماده بودم رفتم بیرون از اتاقم بلند داد زدم و گفتم : جونگ کوککککککک
دیدم خواب آلود از اتاقش در میاد
گفتم : هیییی تو خوابی ؟
گفت : نه...بیدارم آمادم مگه کوری
گفتم : خودتی کور بریم اگه آمادهای
( حوصله ندارم بنویسم دیگه رفتن فرودگاه)
از زبان ا/ت
رسیدیم هتل چقدر لوکس و لاکچری برامون یه اتاق گرفته بودن رفتیم داخل چقدر بزرگه ولی هردومون باید اینجا باشیم
گفتم : من میرم پایین صبحونه بخورم
رفتم پایین یه چندتا چیز سفارش دادم یکی دو قاشق برداشتم نیم ساعت بعد رفتم بالا تو اتاقمون در رو باز کردم و رفتم داخل اتاق ساکت بود خم شدم تا ببینم جونگ کوک کجاست که یکی از پشت گرفتم و دستام رو جلو قفل کرد یه جیغ کوچیکی از ترس زدم
جونگ کوک رو دیدم که آروم صورتش آورد کناره گوشم نیشخند زد بلوز تنش نبود موهاش هم خیس بود
گفتم : چته چه غلطی میکنی ؟ ولم کن
بدون اینکه چیزی بگه انداختم روی تخت و روم خیمه زد میخواست ببوستم که دستم رو گذاشتم روی لبم نزاشتم هولش دادم و رفتم بیرون در همین حین گوشیم زنگ خورد برداشتم لیانا بود تصویری زنگ میزد
از زبان ا/ت
درسته خسته بودم نمیخواستم بحث های جونگ کوک رو تحمل کنم اما فوراً گفتم : چه فکر خوبی
باباش گفت : ما برای فردا صبح برای دوتاتون بلیط هواپیما گرفتیم به پاریس
جونگ کوک گفت : اما...
با پام زدم به پاش و گفتم : البته خیلی خوب شد ممنون از لطفتون
مامانش گفت : لازم نیست چیزی با خودتون ببرین اونجا تو هتل همه چیز براتون آماده هست
( فردا صبح)
تقریباً آماده بودم رفتم بیرون از اتاقم بلند داد زدم و گفتم : جونگ کوککککککک
دیدم خواب آلود از اتاقش در میاد
گفتم : هیییی تو خوابی ؟
گفت : نه...بیدارم آمادم مگه کوری
گفتم : خودتی کور بریم اگه آمادهای
( حوصله ندارم بنویسم دیگه رفتن فرودگاه)
از زبان ا/ت
رسیدیم هتل چقدر لوکس و لاکچری برامون یه اتاق گرفته بودن رفتیم داخل چقدر بزرگه ولی هردومون باید اینجا باشیم
گفتم : من میرم پایین صبحونه بخورم
رفتم پایین یه چندتا چیز سفارش دادم یکی دو قاشق برداشتم نیم ساعت بعد رفتم بالا تو اتاقمون در رو باز کردم و رفتم داخل اتاق ساکت بود خم شدم تا ببینم جونگ کوک کجاست که یکی از پشت گرفتم و دستام رو جلو قفل کرد یه جیغ کوچیکی از ترس زدم
جونگ کوک رو دیدم که آروم صورتش آورد کناره گوشم نیشخند زد بلوز تنش نبود موهاش هم خیس بود
گفتم : چته چه غلطی میکنی ؟ ولم کن
بدون اینکه چیزی بگه انداختم روی تخت و روم خیمه زد میخواست ببوستم که دستم رو گذاشتم روی لبم نزاشتم هولش دادم و رفتم بیرون در همین حین گوشیم زنگ خورد برداشتم لیانا بود تصویری زنگ میزد
۹۵.۵k
۱۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.