دختری باموهای صورتی. پارت 18

دامیان: باشه

خلاصه که کلی خوش گذرونی کردیمو برگشتیم خونه

تومدسه

معلم: مدیر های ممدرسه خودمون و مدرسه.... باهم قرار گذاشتند که چند نفر از مدرسه ما به مدرسه اونا بره تا بفهمن که مدرسه کودوم بهتر ومدیر کلاس مارو انتخاب کرده و ما چون نمیخوایم که متوجه بشن دونفر رو میفرستیم واون دونفر دامیان دزموند وانیا فرجر نمره اولای کلاسمون هستند
سر بلندمون کنید فردا میرید اونجا


واو باید برم تو اون مدرسه وایی من اونجا کلی قلدری کردم چه کنم چیکار کنم

فلش بک

مدیر: انیا فرجر این همه بچه هارو زدی این جا یه مدرسه معتبره اینو بفهم

انیا: اهه جناب مدیر مگه من رئیس شورای دانش اموزی این مدرسه نیستم... هوم وقتی که مدرک دارم که داشتن روی سر اون دختر تخم مرغ میشکوندن من بایید نگاشون میکردم حالاکه اون دختر فقیره ومیخواد بادرس خوندن توی این مدرسه خرج مادر مریضشوبده هان کاش یکم انسانیت داشتید جای این که بگین این مدرسع یه مدرسه معتبره

این حرفو جلوی همه دانش اموزاو مدیرهای مدرسه های دیگه زدم وبعد گفتم

انیا: شعار مدرستون اینه که مابه برابری اعتقاد داریم هه این برابریتونه من توی این مدرسه که از اول تا اخرش دروغه نمیمونم

پایان فلش بک

خب بابا این فقط بخاطر مدرسه ما هستش میرم توی این مدرسه دروغی هه

.......