کینه ایی🎧
کینه ایی🎧
part:²⁰
همینجور که داشتم گریه میکردم و با خودم حرف میزدم که در باز شد
غیر از ارسلان کسی که نمیود که
منو دید اومد سمتم
دیانا:چی میخای از جونم منو بفرست پیش بازام من نمیخام زن تو باشم
من زن کردی و از دخترونگی افتادم
دیگه چی میخای ازم ها
هرچی (اونایی که جنبه س.ک.س ندارن نخونن پیشنهاد من)سی.نه داشتم و کبود کردی
لبمو نگاه لبم هروز پوستشو میکنم
دیگه نمیکشم ارسلان
منو ببر پیش بابام
_دیانا
دیانا:هیسسسس،دو دیقه خودتو جای من بدون ببین میتونی تحمل کنی دردامو
_میدونم سرت داد زدم ولی اعصبانی بودم
همنطور که تو از دخترونگیت افتادی منم از ارباب بودنم افتادم
پول منو بالا کشیدن و نذاشتن برم جایی که میخام تو درک میکنی اخه
چند روزه تو این خونه همه پشتم چشمک تنبک نیزنن و بهم چشم غره میرن
این روزا همه ذهنم سمت توعو زن داییمه
من فقط داستانم تموم بشه
پشمون میشی که این حرفو زدی
من دوست داشتم که باهات عقد کردم صیغه نامه بستم
ولی تو درک نمیکنی دیانا
تو درک نمیکنی چون چیزی نمیدونی هرجی بهت گفتن و تو نادیده گرفتی
ولی گذشته من خیلی تلخ بود
دیگه نفهمیدم چیشد که حرفی نزدم و سکوت کردم
و روی تخت نشستم که دیانا گریه کنان اومد بغلم و پشتمو چنگ میکشید و سرشو گذاشته یود روی شونمو با تمونم قدرتش بغلم کرده یود گریه میکرد
_من خسته شدم ارسلان
منم دوست دارم وای تو واسم غریبه اشنایی و من با غریبگی شدم زنت و یه جوری بگم دلم برای بابام دلم برای مامانم تنگ شده
مامانم المانه
مامانم بهم قول داده بود که بیاد پیشم
ولی نیومد ۶ سال میشه کع ندیدمش
توهم قول دادی کع واسم همه کار بکنی حتی غیرتی
ارسلان یادته حرفایی که بیرون زدی
همه اینارو قول دادی
ولی زطرش زدی
ولی من.....
من...
"دوست دارم!"
گیلیلیلیلیبیلیبیلیلیلیبیبی
برید خپاری
تا فردا بعیییی😂💔
part:²⁰
همینجور که داشتم گریه میکردم و با خودم حرف میزدم که در باز شد
غیر از ارسلان کسی که نمیود که
منو دید اومد سمتم
دیانا:چی میخای از جونم منو بفرست پیش بازام من نمیخام زن تو باشم
من زن کردی و از دخترونگی افتادم
دیگه چی میخای ازم ها
هرچی (اونایی که جنبه س.ک.س ندارن نخونن پیشنهاد من)سی.نه داشتم و کبود کردی
لبمو نگاه لبم هروز پوستشو میکنم
دیگه نمیکشم ارسلان
منو ببر پیش بابام
_دیانا
دیانا:هیسسسس،دو دیقه خودتو جای من بدون ببین میتونی تحمل کنی دردامو
_میدونم سرت داد زدم ولی اعصبانی بودم
همنطور که تو از دخترونگیت افتادی منم از ارباب بودنم افتادم
پول منو بالا کشیدن و نذاشتن برم جایی که میخام تو درک میکنی اخه
چند روزه تو این خونه همه پشتم چشمک تنبک نیزنن و بهم چشم غره میرن
این روزا همه ذهنم سمت توعو زن داییمه
من فقط داستانم تموم بشه
پشمون میشی که این حرفو زدی
من دوست داشتم که باهات عقد کردم صیغه نامه بستم
ولی تو درک نمیکنی دیانا
تو درک نمیکنی چون چیزی نمیدونی هرجی بهت گفتن و تو نادیده گرفتی
ولی گذشته من خیلی تلخ بود
دیگه نفهمیدم چیشد که حرفی نزدم و سکوت کردم
و روی تخت نشستم که دیانا گریه کنان اومد بغلم و پشتمو چنگ میکشید و سرشو گذاشته یود روی شونمو با تمونم قدرتش بغلم کرده یود گریه میکرد
_من خسته شدم ارسلان
منم دوست دارم وای تو واسم غریبه اشنایی و من با غریبگی شدم زنت و یه جوری بگم دلم برای بابام دلم برای مامانم تنگ شده
مامانم المانه
مامانم بهم قول داده بود که بیاد پیشم
ولی نیومد ۶ سال میشه کع ندیدمش
توهم قول دادی کع واسم همه کار بکنی حتی غیرتی
ارسلان یادته حرفایی که بیرون زدی
همه اینارو قول دادی
ولی زطرش زدی
ولی من.....
من...
"دوست دارم!"
گیلیلیلیلیبیلیبیلیلیلیبیبی
برید خپاری
تا فردا بعیییی😂💔
۱.۴k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.