part 24
part 24
م/ج: باز شما دوتا دارین بهس میکنین
جه چانگ : اول اون شروع کرد
جونکوک: بسه ادعای بچه هارو در نیار
جه چانگ: خاله ببین چی بهم میگه
( روبه مادر جونکوک)
م/ج: جونکوک جه چانگو اذیت نکن
جونکوک: مادر انقدر مثله بچه ها باهاش رفتار نکن
جه چانگ : انقدر حسودی نکن
جونکوک: من میرم تو اگه هروقت لوس بازی هات تموم شد میتونی بیای
از خونه رفتم بیرون داشتم سوار ماشین میشدم که جه جانگ اومد
جه چانگ: هوی بدون من کجا میری
جونکوک
به حرفاش گوش نکردم و سوارشدن ماشین شدم و حرکت کردم
جه چانگ
اصلا به حرفام گوشم نکرد
منم سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمته هتل
جونکوک
رسیدم هتل از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل همه یه مهمونا اومده بودن داشتم میرفتم که یکی زد به شونم
جه چانگ: گفتم صبرکن تا منم بیام مگه مرض داشتی و رفتی
جونکوک: بیا بریم
رفتم از گارسون یه ویسکی برداشتم و میخوردم که بازم جه چانگ اومد
جه چانگ: تقریبا همه یه مهمونا اومدن مگه نه
جونکوک: نه فکر نکنم
جه چانگ: درست گفتی اون نیومده بود الا اومد ببین داره میاد سمته ما
جونکوک: نترس پیشتم بچه
جه چانگ: بح عجب شوخی کف کردم
داره میاد استایلشو فکرده خیلی استایلش قشنگیه مثلا یه مافیاست اینه استایلش
جیمین: وقتی وارده هتل شدم جونکوک و دوستش یعنی همون دستیارش رو دیدم منم رفتم پیششون
جیمین: مشتاق دیدار جئون جونکوک
دستمو بردم بالا اونم متقابلا بهم دست داد
جونکوک: خوش اومدی
جیمین: خیلی هم خوش نیومدم
دستمو بردم بالا و به جه جانگم سلام دادم
جه چانگ: فکردم نمیای
جیمین: فکرت اشتباه بود
بعد از اون حرفم از پیشه جونکوک و جه چانگ رفتم جای دیگه ای وایستادم
جونکوک
مهمونی دیگه تموم شده بود همیه مهمونا رفته بودن فقط پارک جیمین اینجا بود اونم داشت میرفت منم از هتل رفتم بیرون
جیمین : اوو ببینید کی اینجاست جئون جونکوک
جونکوک
با صدای جیمین صورتمو برگدوندم
چیزی شده
جیمین: نه اما می خواستم در مورد مسئله ای باهات حرف میزنم
جونکوک: چه مسئله ای
جیمین: الان نمیشه فردا مفصل در موردش حرف میزنیم
جونکوک: باشه
رفتم داخل هتل پیشه جه چانگ
جیمین: رفتم سوار ماشین شدم و منتظر یونا موندم
اسلاید 2؛ لباس جیمین
ادامه دارد^^^^^^^^
💜💜💜💜
💜💜💜
💜💜
💜
jk
م/ج: باز شما دوتا دارین بهس میکنین
جه چانگ : اول اون شروع کرد
جونکوک: بسه ادعای بچه هارو در نیار
جه چانگ: خاله ببین چی بهم میگه
( روبه مادر جونکوک)
م/ج: جونکوک جه چانگو اذیت نکن
جونکوک: مادر انقدر مثله بچه ها باهاش رفتار نکن
جه چانگ : انقدر حسودی نکن
جونکوک: من میرم تو اگه هروقت لوس بازی هات تموم شد میتونی بیای
از خونه رفتم بیرون داشتم سوار ماشین میشدم که جه جانگ اومد
جه چانگ: هوی بدون من کجا میری
جونکوک
به حرفاش گوش نکردم و سوارشدن ماشین شدم و حرکت کردم
جه چانگ
اصلا به حرفام گوشم نکرد
منم سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمته هتل
جونکوک
رسیدم هتل از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل همه یه مهمونا اومده بودن داشتم میرفتم که یکی زد به شونم
جه چانگ: گفتم صبرکن تا منم بیام مگه مرض داشتی و رفتی
جونکوک: بیا بریم
رفتم از گارسون یه ویسکی برداشتم و میخوردم که بازم جه چانگ اومد
جه چانگ: تقریبا همه یه مهمونا اومدن مگه نه
جونکوک: نه فکر نکنم
جه چانگ: درست گفتی اون نیومده بود الا اومد ببین داره میاد سمته ما
جونکوک: نترس پیشتم بچه
جه چانگ: بح عجب شوخی کف کردم
داره میاد استایلشو فکرده خیلی استایلش قشنگیه مثلا یه مافیاست اینه استایلش
جیمین: وقتی وارده هتل شدم جونکوک و دوستش یعنی همون دستیارش رو دیدم منم رفتم پیششون
جیمین: مشتاق دیدار جئون جونکوک
دستمو بردم بالا اونم متقابلا بهم دست داد
جونکوک: خوش اومدی
جیمین: خیلی هم خوش نیومدم
دستمو بردم بالا و به جه جانگم سلام دادم
جه چانگ: فکردم نمیای
جیمین: فکرت اشتباه بود
بعد از اون حرفم از پیشه جونکوک و جه چانگ رفتم جای دیگه ای وایستادم
جونکوک
مهمونی دیگه تموم شده بود همیه مهمونا رفته بودن فقط پارک جیمین اینجا بود اونم داشت میرفت منم از هتل رفتم بیرون
جیمین : اوو ببینید کی اینجاست جئون جونکوک
جونکوک
با صدای جیمین صورتمو برگدوندم
چیزی شده
جیمین: نه اما می خواستم در مورد مسئله ای باهات حرف میزنم
جونکوک: چه مسئله ای
جیمین: الان نمیشه فردا مفصل در موردش حرف میزنیم
جونکوک: باشه
رفتم داخل هتل پیشه جه چانگ
جیمین: رفتم سوار ماشین شدم و منتظر یونا موندم
اسلاید 2؛ لباس جیمین
ادامه دارد^^^^^^^^
💜💜💜💜
💜💜💜
💜💜
💜
jk
۵.۱k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.