part ⑥
از زبان ا.ت
رفتیم امتحان دادیم بازم واس جونگ کوک تقلبی نوشتم و من و جیوو امتحانمونو دادیم و رفتیم بیرون و بعد چند دقیقه جونگ کوک هم اومد بیرون رو پله ها نشسته بودم اونم اومد نشست رو پله ها...جیوو گفته بود سعی کنم بش نزدیک باشم
ا.ت : امتحان چطور بود؟
کوک : ب لطف ت عالی بود
لبخند کوچیکی زدم
جیوو : چقد بهم میاید 🌚
ا.ت : جیووووو
جیوو : چیه خودت گفتی ک دوسش داری
ا.ت : ابرومو بردی پفیوززز
جیوو : خب نمیتونی همینجوری بمونی بدونی اینکه بش اعتراف کنی
کوک : خب..جای تعجب نداره...اینکه منم ازت خوشم اومده
شکه شده نگاش کردم یدفه صدای جیغی از کلاس اومد رفتیم داخل دیدیم استاد میخواد ب یکی از دانش اموزا تجاوز کنه ولی یدفه جیوو جلو چشمامو گرف
جیوو : واس ت خوب نیس اینو ببینی
از زبان جونگ کوک
استاد برگشت و ی جوری ب ا.ت نگا کرد
کوک : دس بش بزنی دستاتو میبرم
استاد : نیومده روش غیرت پیدا کردی جئون جونگ کوک...باش میسپرمش بهت
کوک : حرومزاده
ا.ت : جیوو این چی میگه
جیوو : نگا نکن چیزی نیس ک*ص میگه
استاد دست ا.ت رو کشید و از گلوش گرف
ا.ت : و..ولم کن...ج..جیوو
نمیتونستم جلو ی جمع تفنگمو دربیارم ولی تهیونگ اومد خودش تفنگشو جلوش گرف
تهیونگ : گاهی وقتا باید خود واقعیتو نشون بدی کوک
تهیونگ ب استاد : ولش میکنی یا همینجا سرتو میترکونم
استاد : سعی کن
ا.ت داشت خفه میشد صورتش ابی شده بود رفتم پشتش و تفنگ رو روی سرش گرفتم
کوک : میبینم اینقد دلت میخواد بمیری..باشه..خودم میفرستمت جهنم
استاد رو کشتم و ا.ت افتاد بغلم( اوفیییی🥹😂)
از زبان ا.ت
افتادم بغل جونگ کوک..تند نفس میزدم داشتم خفه میشدم..ولی..چرا تفنگ تو جیبش بود
جیوو : بغل عشقت ارامش بخشه •-•؟
ا.ت : گوزو نزدیک بود بمیرم ت این وسط مزه میریزی
جیوو : خو کون دخترا داره میسوزه🌚
کوک : بزار بسوزه
جیوو : بزار پاره شه اصن
ا.ت : خراب شدیااا جیوو..
جیمین : بیاید ازین جهنم بریم بیرون ی نفس بگیریم
هممون رفتیم بیرون
ا.ت : اخییش
جیوو : الان ما 1 روز اومدیم مدرسه ریده شد ب همه چی
ا.ت : دییقا
بهم نگا کردیم یدفه باهم زدیم زیر خنده
پایان پارت 6
رفتیم امتحان دادیم بازم واس جونگ کوک تقلبی نوشتم و من و جیوو امتحانمونو دادیم و رفتیم بیرون و بعد چند دقیقه جونگ کوک هم اومد بیرون رو پله ها نشسته بودم اونم اومد نشست رو پله ها...جیوو گفته بود سعی کنم بش نزدیک باشم
ا.ت : امتحان چطور بود؟
کوک : ب لطف ت عالی بود
لبخند کوچیکی زدم
جیوو : چقد بهم میاید 🌚
ا.ت : جیووووو
جیوو : چیه خودت گفتی ک دوسش داری
ا.ت : ابرومو بردی پفیوززز
جیوو : خب نمیتونی همینجوری بمونی بدونی اینکه بش اعتراف کنی
کوک : خب..جای تعجب نداره...اینکه منم ازت خوشم اومده
شکه شده نگاش کردم یدفه صدای جیغی از کلاس اومد رفتیم داخل دیدیم استاد میخواد ب یکی از دانش اموزا تجاوز کنه ولی یدفه جیوو جلو چشمامو گرف
جیوو : واس ت خوب نیس اینو ببینی
از زبان جونگ کوک
استاد برگشت و ی جوری ب ا.ت نگا کرد
کوک : دس بش بزنی دستاتو میبرم
استاد : نیومده روش غیرت پیدا کردی جئون جونگ کوک...باش میسپرمش بهت
کوک : حرومزاده
ا.ت : جیوو این چی میگه
جیوو : نگا نکن چیزی نیس ک*ص میگه
استاد دست ا.ت رو کشید و از گلوش گرف
ا.ت : و..ولم کن...ج..جیوو
نمیتونستم جلو ی جمع تفنگمو دربیارم ولی تهیونگ اومد خودش تفنگشو جلوش گرف
تهیونگ : گاهی وقتا باید خود واقعیتو نشون بدی کوک
تهیونگ ب استاد : ولش میکنی یا همینجا سرتو میترکونم
استاد : سعی کن
ا.ت داشت خفه میشد صورتش ابی شده بود رفتم پشتش و تفنگ رو روی سرش گرفتم
کوک : میبینم اینقد دلت میخواد بمیری..باشه..خودم میفرستمت جهنم
استاد رو کشتم و ا.ت افتاد بغلم( اوفیییی🥹😂)
از زبان ا.ت
افتادم بغل جونگ کوک..تند نفس میزدم داشتم خفه میشدم..ولی..چرا تفنگ تو جیبش بود
جیوو : بغل عشقت ارامش بخشه •-•؟
ا.ت : گوزو نزدیک بود بمیرم ت این وسط مزه میریزی
جیوو : خو کون دخترا داره میسوزه🌚
کوک : بزار بسوزه
جیوو : بزار پاره شه اصن
ا.ت : خراب شدیااا جیوو..
جیمین : بیاید ازین جهنم بریم بیرون ی نفس بگیریم
هممون رفتیم بیرون
ا.ت : اخییش
جیوو : الان ما 1 روز اومدیم مدرسه ریده شد ب همه چی
ا.ت : دییقا
بهم نگا کردیم یدفه باهم زدیم زیر خنده
پایان پارت 6
۱۰۶.۹k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.