دیدار شبانه با او.پارت 20
پارت20
ویو بعد صبحونه
ته= بچه ها امروز فقط ما خونه ایم میشه که به جیسو هم بگیم بیاد؟
ات= فکر خوبیه بگو بیاد
جیمین= باش الان زنگ میزنم....
ته= نمیخواد خودم میزنم
ته رفت تا به جیسو زنگ بزنه
بعد از 10 دقیقه
جیمین= هوففف اینم نمیاد ها داره چه غلطی میکنه...ده دقیقس داره حرف میزنه!
ات= ولشون کن خب چه اشکالی داره
جیمین= اشکالش اینه که خود اقا صبح مزاحم شدن اونوقت من نباید مزاحم ایشون بشیم؟
ات= الن حسودی کردی؟
جیمین با قیافه ای که معلومه ناراحته گفت = اره اصلا حسودی کردم
ات= حسود کوچولوییی.... موچی حسود بیا بغلم
جیمین= واقعا؟( کیوت و ذوق)
ات= بیا
جیمین رفت بغل ات و سرش رو گزاشت رو سینه ات . بعد از چند دقیقه خوابش برد
ته اومد
ته= بچه ها جیسو الان داره راه میفته
ات= هیسسس ... جیمین خوابه
ته= چه احساسی....( حسودی کرد)
ویو بعد از ظهر
چند ساعتی میشد که جیسو اومده بود و از پدر و مادر اجازه گرفته بود تا شب خونه ات بمونه....
داشتن با هم فیلم میدین
ات= بچه ها نظرتون چیه کیکی درست کنیم؟
جیسو= فکر خوبیه
ات= خب ته میشه مواد کیکی رو تو اماده کنی؟
ته= اره...الان میام..
جیسو بیا کمک اینو درست کنیم
جیسو= اومدم
+جیمین بیا دستور پخت این کیک رو بنویس بده به ته من دارم ناهار دست میکنم
جیمین= اومدم
جیمین همین جوری که داشت دستور پخت رو از گوشیش مینوشت روی کاغذ تا بده به ته .. کانال تلویزیو ن هم عوض کرد...
و هم زمان تلویزیون میدید و مینوشت
جیمین= خب بیا ته.. نوشتم
ته = این چیه؟ به شماره یک دست روی شکم... یک پیاله ارد... رو ی شانه قراد دهید...مقدار کشمش بریزید
. به طوری که پاشنه پا روی ان قرار گیرد. همین که رنگ کشمش تغییر کرد.. یم پا را بلند کنید و مقدار اب را بیشتر کنید...به طوری که تا زانو هایتان بیاید. حالا یک الک خیلی ریز را روی شکم بگزارید.. پاها را جمع کنید و با شماره پنج بریزید..
به پشت بخوابید و با شکمتان در میان زرده تخم مرغ به چپ و راست بغلتید تا زرده تخم مرغ به بدن شما برسد.. هر چه بیشتر روغن مالی شوید .. اثر این حرکت بیشتر نمایان میشود..کاملا سرتان را خم کنید و سعی کنید که دستهایتان روی اتش بماند بعد به شماره 3 دست ها را بلند کنید....بگزارید سرد شود .. انگاه هر دو دست را از اتش بیندازیذ و روی کیک بمالید.
سر را به طرف جلو ببرید روی اتش یک چرخ بدهید بعد ان را به عقب خم کنید...رویش سرپوش بگزارید که دم کند . بعد سر را به شماره چهار قعه قطعه ببرید ... با حوله خشک کنید... در بشقاب بچینید و به مهمان تعارف کنید.....
ات= جیمین.......جیمین......مگه این که گیرت نیارم... این همه معتل توعییم که دستور پخت کیک رو بنویسیم بعد تو اینو نوشتی شب شد.....
جیسو و ته دارن میخندن
جیمین= ( نگران) به من چه اخه؟!
ات= اره به تو چه...من نمیدونم تو با این هیکل چه نیازی به ورزش کردن داری؟
جیمین= الان داری میگی بدن من خوش فرمه؟
ات= ......م.........
ات دنبال جیمین راه افتاد ...
جیمین= بینم تو الان اینو تایید کردی که من بدن خوبی دارم؟( در حال دوییدن اینو میگه
ات= نه خیر...بیا اینجا ببینم
جیمین رفت طبقه پایین و مجبور شد تو رختکن استخر خونه قایم بشه( نکته ات و خانوادش خیلی پولدارن...)
ات هم رسید....= جیمین کجایی؟
جیمین= ......
پای جیمین خورد به تی و افتاد زمین
ات= پیدات کردم!
..........................
ات= نه ...کمک...
............................
جیمین= الان سرما میخوری لباس گرم بپوش...
نمیخوام
...........................
ات= تنم درد میکنه
جیمین= به خاطر..........
ویو بعد صبحونه
ته= بچه ها امروز فقط ما خونه ایم میشه که به جیسو هم بگیم بیاد؟
ات= فکر خوبیه بگو بیاد
جیمین= باش الان زنگ میزنم....
ته= نمیخواد خودم میزنم
ته رفت تا به جیسو زنگ بزنه
بعد از 10 دقیقه
جیمین= هوففف اینم نمیاد ها داره چه غلطی میکنه...ده دقیقس داره حرف میزنه!
ات= ولشون کن خب چه اشکالی داره
جیمین= اشکالش اینه که خود اقا صبح مزاحم شدن اونوقت من نباید مزاحم ایشون بشیم؟
ات= الن حسودی کردی؟
جیمین با قیافه ای که معلومه ناراحته گفت = اره اصلا حسودی کردم
ات= حسود کوچولوییی.... موچی حسود بیا بغلم
جیمین= واقعا؟( کیوت و ذوق)
ات= بیا
جیمین رفت بغل ات و سرش رو گزاشت رو سینه ات . بعد از چند دقیقه خوابش برد
ته اومد
ته= بچه ها جیسو الان داره راه میفته
ات= هیسسس ... جیمین خوابه
ته= چه احساسی....( حسودی کرد)
ویو بعد از ظهر
چند ساعتی میشد که جیسو اومده بود و از پدر و مادر اجازه گرفته بود تا شب خونه ات بمونه....
داشتن با هم فیلم میدین
ات= بچه ها نظرتون چیه کیکی درست کنیم؟
جیسو= فکر خوبیه
ات= خب ته میشه مواد کیکی رو تو اماده کنی؟
ته= اره...الان میام..
جیسو بیا کمک اینو درست کنیم
جیسو= اومدم
+جیمین بیا دستور پخت این کیک رو بنویس بده به ته من دارم ناهار دست میکنم
جیمین= اومدم
جیمین همین جوری که داشت دستور پخت رو از گوشیش مینوشت روی کاغذ تا بده به ته .. کانال تلویزیو ن هم عوض کرد...
و هم زمان تلویزیون میدید و مینوشت
جیمین= خب بیا ته.. نوشتم
ته = این چیه؟ به شماره یک دست روی شکم... یک پیاله ارد... رو ی شانه قراد دهید...مقدار کشمش بریزید
. به طوری که پاشنه پا روی ان قرار گیرد. همین که رنگ کشمش تغییر کرد.. یم پا را بلند کنید و مقدار اب را بیشتر کنید...به طوری که تا زانو هایتان بیاید. حالا یک الک خیلی ریز را روی شکم بگزارید.. پاها را جمع کنید و با شماره پنج بریزید..
به پشت بخوابید و با شکمتان در میان زرده تخم مرغ به چپ و راست بغلتید تا زرده تخم مرغ به بدن شما برسد.. هر چه بیشتر روغن مالی شوید .. اثر این حرکت بیشتر نمایان میشود..کاملا سرتان را خم کنید و سعی کنید که دستهایتان روی اتش بماند بعد به شماره 3 دست ها را بلند کنید....بگزارید سرد شود .. انگاه هر دو دست را از اتش بیندازیذ و روی کیک بمالید.
سر را به طرف جلو ببرید روی اتش یک چرخ بدهید بعد ان را به عقب خم کنید...رویش سرپوش بگزارید که دم کند . بعد سر را به شماره چهار قعه قطعه ببرید ... با حوله خشک کنید... در بشقاب بچینید و به مهمان تعارف کنید.....
ات= جیمین.......جیمین......مگه این که گیرت نیارم... این همه معتل توعییم که دستور پخت کیک رو بنویسیم بعد تو اینو نوشتی شب شد.....
جیسو و ته دارن میخندن
جیمین= ( نگران) به من چه اخه؟!
ات= اره به تو چه...من نمیدونم تو با این هیکل چه نیازی به ورزش کردن داری؟
جیمین= الان داری میگی بدن من خوش فرمه؟
ات= ......م.........
ات دنبال جیمین راه افتاد ...
جیمین= بینم تو الان اینو تایید کردی که من بدن خوبی دارم؟( در حال دوییدن اینو میگه
ات= نه خیر...بیا اینجا ببینم
جیمین رفت طبقه پایین و مجبور شد تو رختکن استخر خونه قایم بشه( نکته ات و خانوادش خیلی پولدارن...)
ات هم رسید....= جیمین کجایی؟
جیمین= ......
پای جیمین خورد به تی و افتاد زمین
ات= پیدات کردم!
..........................
ات= نه ...کمک...
............................
جیمین= الان سرما میخوری لباس گرم بپوش...
نمیخوام
...........................
ات= تنم درد میکنه
جیمین= به خاطر..........
۴.۴k
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.