عشق مخفی پارت ۲

عشق مخفی پارت ۲
نامجون: اره یونگیه، ولش کن
تهیونگ: نمیشه که
ویو کوک
اون اون وای میدونستم نباید بزارم تنها جایی بره رفتم دنبالش از اون طرف یه اقای جذابیو دیدم صبر کن ببینممممم اونا مین یونگی و کیم تهیونگن یکی از بزرگترین مافیاهای جهانن
اون پسر کیم تهیونگ اومد دنبال دوستش گرفتش ازم معذرت خواهی کرد منم تعظیم کردم و عذر خواهی کردم و جیمینو گرفتم و بردم خونمون
کوک: میدونی داشتی چیکار میکردی؟
جیمین: حالاکه چیزی نشده(هنوز مسته)
کوک: چیزی نشده؟ تو میخواستی با بزرگترین مافیای کره بخوابی. هنوزم میگی چیزی نشده؟
جیمین: اره
کوک: پوفففف
ویو تهیونگ
یونگی و بردم خونمون
تهیونگ: ریدی به ابرومون مین
یونگی: بابا خب میخواستم...(مست)
تهیونگ: اره میدونم چی میخواستی ولی ما ابرو داریم
یونگی: ولم کن بابا هعی ابرو ابرو(مست)
رفت تو اتاقش
نامجونم هنوز مست بود کمکش کردم رفت تو اتاقش منم رفتم اتاق خودم چشامو رو هم گذاشتم و خوابیدم
ــــــــــــــــــــــــ صبح ـــــــــــــــــــــــ
ویو یونگی
صبح پاشدم رفتم پایین تازه یادم اومد دیشب تهیونگ اوردم اینجا خوابیدم رفتم صبونه خوردم و راه افتادم سمت شرکت و.....

حذف شده بود