دوپارتی هیونجین:(اخر)
دوپارتی هیونجین:(اخر)
[وقتی دیر میاد خونه و بهش میگی...]
هیون:ات از حدت نگذر وگرنه برات بد تموم میشه
ات:نکنه میخوای منو بزنی؟یا بازم میخوای با اون میکاپ آرتیست لوست بخوابی ها؟؟؟؟
هیون:من سرکار بودم انقد چرت و پرت نگو
ات: من شاخک ندارم و خرم نیستم به چان زنگ زدم گفت شما ساعت ۱۲ کارتون تموم شده و گفت میره خونه(باداد)
(فلش بک به زمان تماس با چان)
ات:سلام چان،هیون اونجاست؟
چان:سلام خوبی؟نه ما ساعت ۱۲ کارمون رو تموم کردیم مگه خونه نیست
ات:ها نه تو خونست
(پایان فلش بک)
ات:من تعقیبت کردم رسیدم به خونه ی اون
هیون:خفه شو(با داد)
با سوزشی که سمت چپ صورتت حس کردی بی اختیار اشکات ریخت و فوری یه کت و گوشی و کیف برداشتی و بوتات رو پوشیدی
هیون: کجا داری میری با این عجله نمیزارم هیچ جا بری ببین من کاری نکردم و بهت توضیح میدم وایسا
ات: همه ی حرفت رو شنیدم ممنون
و رفتی بیرون خونه ی هانا بهترین دوستت
شب رو اونجا موندی و صبح رفتی و از کمپانی استفاء دادی که اونجا هیونجین رو دیدی کشون کشون تورو برد تو اتاقش
ات: ولم کن دستمو ول کن تموم شده ما دو تا هیچ گذشته ای نداشتیم
با این حرفم مکث کرد و وایساد و از چشماش اشک ریخت بهم نگاهی مظلوم کرد و دوباره منو کشید و رفتیم اتاقش...
هیون:چطور تونستی این حرفو بزنی واقعا برات هیچی ام؟
ات:وقتی بهم سیلی میزدی و میگفتی وقتی برای مسخره بازیات ندارم باید فکرشو میکردی آقای هوانگ ممنونم از این مدت که منت گذاشتید سرم و باهام بودید من لیاقتتون رو ندارم
و همهی عکسامون رو از تو کیف انداختم رو زمین و بدون حرفی رفتم
^^لایک^^
میدونم ریدم ساریTT
[وقتی دیر میاد خونه و بهش میگی...]
هیون:ات از حدت نگذر وگرنه برات بد تموم میشه
ات:نکنه میخوای منو بزنی؟یا بازم میخوای با اون میکاپ آرتیست لوست بخوابی ها؟؟؟؟
هیون:من سرکار بودم انقد چرت و پرت نگو
ات: من شاخک ندارم و خرم نیستم به چان زنگ زدم گفت شما ساعت ۱۲ کارتون تموم شده و گفت میره خونه(باداد)
(فلش بک به زمان تماس با چان)
ات:سلام چان،هیون اونجاست؟
چان:سلام خوبی؟نه ما ساعت ۱۲ کارمون رو تموم کردیم مگه خونه نیست
ات:ها نه تو خونست
(پایان فلش بک)
ات:من تعقیبت کردم رسیدم به خونه ی اون
هیون:خفه شو(با داد)
با سوزشی که سمت چپ صورتت حس کردی بی اختیار اشکات ریخت و فوری یه کت و گوشی و کیف برداشتی و بوتات رو پوشیدی
هیون: کجا داری میری با این عجله نمیزارم هیچ جا بری ببین من کاری نکردم و بهت توضیح میدم وایسا
ات: همه ی حرفت رو شنیدم ممنون
و رفتی بیرون خونه ی هانا بهترین دوستت
شب رو اونجا موندی و صبح رفتی و از کمپانی استفاء دادی که اونجا هیونجین رو دیدی کشون کشون تورو برد تو اتاقش
ات: ولم کن دستمو ول کن تموم شده ما دو تا هیچ گذشته ای نداشتیم
با این حرفم مکث کرد و وایساد و از چشماش اشک ریخت بهم نگاهی مظلوم کرد و دوباره منو کشید و رفتیم اتاقش...
هیون:چطور تونستی این حرفو بزنی واقعا برات هیچی ام؟
ات:وقتی بهم سیلی میزدی و میگفتی وقتی برای مسخره بازیات ندارم باید فکرشو میکردی آقای هوانگ ممنونم از این مدت که منت گذاشتید سرم و باهام بودید من لیاقتتون رو ندارم
و همهی عکسامون رو از تو کیف انداختم رو زمین و بدون حرفی رفتم
^^لایک^^
میدونم ریدم ساریTT
۸.۵k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.