فیک جونگکوک پارت ۱۳
ا/ت خیلی ترسیده بود
جونگکوک:بهت قول میدم دیگه اون اقا رو نمیبینی
ا/ت:رز رو که میبینم
جونگکوک:اون نمیتونه دیگه کاری بکنه.اگه اون کرد ماهم میکنیم.
لیا:بیا یکم آب بخور
ا/ت:خیلی ممنونم لیا
جونگکوک:میخوای بریم بخوابیم؟میدونم خیلی خسته ای
ا/ت:باشه
فلیکس:باید همه چیو فراموش کنی.و تظاهر کنی فراموش کردی تا واقعا دیگه از یادت بره
هیونجین:اره راست میگه
جونگکوک:خیلی ممنونم ازت فلیکس.ا/ت از سفرمون فقط ۴ روز مونده و باید نهایت لذت رو ببریم.پس بیا دوتامونم فراموشش کنیم .باشه؟
ا=ت:اوکی
رفتین اتاق هاتون تا بخوابین(لباس خواب ا/ت رو گذاشتم)
جونگکوک:عاشقتم ا/ت
ا/ت:چرا اینو گفتی؟
جونگکوک:چون احساس کردم به محبت نیار داری و واقعا دوست دارم
ا/ت:فردا بریم باز خرید؟
جونگکوک:بزار به بچه ها بگم اوکی
تو گروه چت پسرا(جونگکوک،فلیکس،تهیونگ،هیونجین،نامجون،نیکی،یونجون)
جونگکوک:ا/ت
نیکی:حالا من و یونجون اونجا نیستیم برامون سوغاتی بیارین ها
یونجون:راست میگه
فلیکس:باشه از رزی پرسیدم گفت بریم.
هیونجین :یجی میگه اوکی
نامجون:لیسا خوابه ولی من موافقم
تهیونگ:سلام لیام.تهیونگ خوابه کنجکاو شدم جواب دادم.اره بریممممم
یونجون:سوغاتی های ما یادتون نره ها
جونگکوک:خب ا/ت خوابش برد منم برم بخوابم
نیکی:بدجور با ا/ت رل زدی هاا کوکی
جونگکوک:ساکت شو وو نیکی
خوابیدین و صبح بیدار شدین و رفتین صبحونه (لباس ا/ت و جونگکوک تو اسلاید)
جونگکوک:پی دی نیم زنگ زد و گفت از امروز عکسای تو واسه کلوین کلین رو تو فروشگاهاش میزنن
ا/ت:پس بریم ببینیم
نامجون:دیدی پسر گلم؟
جونگکوک:نامجون من پسرت نیستم اگه بودم تو یعنی ۳ سالگی بابا شدییی
نامجون:عام.باش
لبسا:پس این ماشین کجاس؟
فلیکس:گفت که ۵ دقیقه میرسه الان ۱۵ شده
تهیونگ:بزارین یه زنگ بزنم
تهیونگ:سلام آقا.کجایین پس؟
اقا:تصادف کردیم میتونین با اتوبوس برین؟
تهیونگ:فک نکنم مشکلی باشه.خداحافظ
اقا:خداحافظ
جونگکوک:با اتوبوس میریم؟
تهیونگ:چاره ای هم نداریم.
ا/ت:شماهم خیلی به معروف بودن عادت کردینا میریم چی میشه خب؟
رزی: الان باید منتظر بمونیم
هیونجین:خب میمونیم
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡
پایان پارت ۱۳.امیدوارم خوشتون اومده باشه
لایک و کامنت و فالو؟
جونگکوک:بهت قول میدم دیگه اون اقا رو نمیبینی
ا/ت:رز رو که میبینم
جونگکوک:اون نمیتونه دیگه کاری بکنه.اگه اون کرد ماهم میکنیم.
لیا:بیا یکم آب بخور
ا/ت:خیلی ممنونم لیا
جونگکوک:میخوای بریم بخوابیم؟میدونم خیلی خسته ای
ا/ت:باشه
فلیکس:باید همه چیو فراموش کنی.و تظاهر کنی فراموش کردی تا واقعا دیگه از یادت بره
هیونجین:اره راست میگه
جونگکوک:خیلی ممنونم ازت فلیکس.ا/ت از سفرمون فقط ۴ روز مونده و باید نهایت لذت رو ببریم.پس بیا دوتامونم فراموشش کنیم .باشه؟
ا=ت:اوکی
رفتین اتاق هاتون تا بخوابین(لباس خواب ا/ت رو گذاشتم)
جونگکوک:عاشقتم ا/ت
ا/ت:چرا اینو گفتی؟
جونگکوک:چون احساس کردم به محبت نیار داری و واقعا دوست دارم
ا/ت:فردا بریم باز خرید؟
جونگکوک:بزار به بچه ها بگم اوکی
تو گروه چت پسرا(جونگکوک،فلیکس،تهیونگ،هیونجین،نامجون،نیکی،یونجون)
جونگکوک:ا/ت
نیکی:حالا من و یونجون اونجا نیستیم برامون سوغاتی بیارین ها
یونجون:راست میگه
فلیکس:باشه از رزی پرسیدم گفت بریم.
هیونجین :یجی میگه اوکی
نامجون:لیسا خوابه ولی من موافقم
تهیونگ:سلام لیام.تهیونگ خوابه کنجکاو شدم جواب دادم.اره بریممممم
یونجون:سوغاتی های ما یادتون نره ها
جونگکوک:خب ا/ت خوابش برد منم برم بخوابم
نیکی:بدجور با ا/ت رل زدی هاا کوکی
جونگکوک:ساکت شو وو نیکی
خوابیدین و صبح بیدار شدین و رفتین صبحونه (لباس ا/ت و جونگکوک تو اسلاید)
جونگکوک:پی دی نیم زنگ زد و گفت از امروز عکسای تو واسه کلوین کلین رو تو فروشگاهاش میزنن
ا/ت:پس بریم ببینیم
نامجون:دیدی پسر گلم؟
جونگکوک:نامجون من پسرت نیستم اگه بودم تو یعنی ۳ سالگی بابا شدییی
نامجون:عام.باش
لبسا:پس این ماشین کجاس؟
فلیکس:گفت که ۵ دقیقه میرسه الان ۱۵ شده
تهیونگ:بزارین یه زنگ بزنم
تهیونگ:سلام آقا.کجایین پس؟
اقا:تصادف کردیم میتونین با اتوبوس برین؟
تهیونگ:فک نکنم مشکلی باشه.خداحافظ
اقا:خداحافظ
جونگکوک:با اتوبوس میریم؟
تهیونگ:چاره ای هم نداریم.
ا/ت:شماهم خیلی به معروف بودن عادت کردینا میریم چی میشه خب؟
رزی: الان باید منتظر بمونیم
هیونجین:خب میمونیم
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡
پایان پارت ۱۳.امیدوارم خوشتون اومده باشه
لایک و کامنت و فالو؟
۷.۱k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.