شیطان کش
پارت دوم
از زبان نزوکو
رسیدیم به بقیه بچه ها و دیدیم دست کانائه سان میلرزید و شینوبو سان داشت نگاه ترحم برانگیز و ناراحت به اون می انداخت و کانروجی سان هم افتاد زمین و غش کرد
از زبان کانائه کوچو ☄️
واقعاً ناراحت بودم انگار که بچه ها قرار بود برن سربازی و تا یک سال بر نمی گشتن تا مرخصی بگیرن .
دیدم نزوکو داشت میومد و برای اینکه بهش بگم باید آماده میشدم کانروجی رو بغل کردم و به پسرا گفتم الان برمیگردم .
از زبان سانمی
داشتم از خونم بیرون میرفتم که برم دبیرستان . ولی یهو یه مرد با ۲.۵ متر قد اومد جلوم و یه نامه بهم داد و سریع رفت.
وقتی توی نامه رو دیدم انگار کل زندگیم یه بار از جلوم رد شد .
به مدرسه رسیدم . به کانائه نگاه کردم قلبم درد گرفت. بادرد به بچه ها زنگ زدم و فهمیدم کل مرد های سوم دبیرستان باید برن سربازی . دیدم کانائه داره با داد صدام میکنه .
یادم اومد که لوزش رو در اوُرده ولی صداش هنوز دلنشینه.
پایان این قسمت
بچه ها واقعاً دستم و مغزم با هم پوکیدن☠️
از زبان نزوکو
رسیدیم به بقیه بچه ها و دیدیم دست کانائه سان میلرزید و شینوبو سان داشت نگاه ترحم برانگیز و ناراحت به اون می انداخت و کانروجی سان هم افتاد زمین و غش کرد
از زبان کانائه کوچو ☄️
واقعاً ناراحت بودم انگار که بچه ها قرار بود برن سربازی و تا یک سال بر نمی گشتن تا مرخصی بگیرن .
دیدم نزوکو داشت میومد و برای اینکه بهش بگم باید آماده میشدم کانروجی رو بغل کردم و به پسرا گفتم الان برمیگردم .
از زبان سانمی
داشتم از خونم بیرون میرفتم که برم دبیرستان . ولی یهو یه مرد با ۲.۵ متر قد اومد جلوم و یه نامه بهم داد و سریع رفت.
وقتی توی نامه رو دیدم انگار کل زندگیم یه بار از جلوم رد شد .
به مدرسه رسیدم . به کانائه نگاه کردم قلبم درد گرفت. بادرد به بچه ها زنگ زدم و فهمیدم کل مرد های سوم دبیرستان باید برن سربازی . دیدم کانائه داره با داد صدام میکنه .
یادم اومد که لوزش رو در اوُرده ولی صداش هنوز دلنشینه.
پایان این قسمت
بچه ها واقعاً دستم و مغزم با هم پوکیدن☠️
۳۲۱
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.