خرابکار 𝐩𝐚𝐫𝐭 ⁴
ویو تهیونگ:
میخواستم با ا/ت راجب به جیهوپ حرف بزنم
ک وقتی دیدمش [😶🌫️] شدم
رفتم تو و نشستم ک برای چایی اورد
و کیک نشستم و باهاش شروع به خوردن کردم ک زنگ خونشون به صدا در امد
درو باز کرد مث اینکه خانوادش بودن بهشون سلام کردم و خودمو معرفی کردم
ا/ت گفت برای شام بمونم
گفتم باشه ک یهو حرف ازدواج ا/ت شد
گفتن پسر داییش دوسش داره
نمیدونم ولی یکم حسودیم شد و عصبی شدم
ا/ت جوابش منفی بود یکم اروم شدم
رفتم توی اشپزخونه و یکم اب خودم اومدم باز نشستم
╬╬═════════════╬╬
ویو ا/ت:
حرف ازدواج من شد ک گفتم نه و اصن خوشم نیومد که با اون پسر داییم ازدواج کنم چون یکم بدم میاد ازش
و جوابم منفی بود
دیگه اهمیت ندادم ک ته امد اب خورد رفت نشست داشتم با مامانم راجب به شرکت صحبت میکردم ک بابام گفت یکی از شرکت هارو باید بدم به هوپی گفتم نه
ولی پدرم باز اسرار کرد
╬╬═════════════╬╬
ویو تهیونگ:
شام رو اوردن شروع کردیم به خوردنش وقتی تموم شد با ا/ت و خانوادش خدافظی کردم و حرکت کردم سمت عمارت
╬╬═════════════╬╬
ویو ا/ت:
صبح شده بود اماده شدم
و حرکت کردم سمت شرکت
وقتی رسیدم...
.
.
.
.
.
.
╬╬═════════════╬╬
خماری😂
شرط: 760 شیم و 20لایک کیوتام
ببخشید اگر نبودم حمایت ها نره پایین فقط نتم تموم شده اگر تموم شد وقتی برگشتم 800 شده باشیمااا
کیوتام اگر میشه برام فالور بیارید 2 تا بک میدم اوردید توی کامنت های این پصت بگید بم:)
میخواستم با ا/ت راجب به جیهوپ حرف بزنم
ک وقتی دیدمش [😶🌫️] شدم
رفتم تو و نشستم ک برای چایی اورد
و کیک نشستم و باهاش شروع به خوردن کردم ک زنگ خونشون به صدا در امد
درو باز کرد مث اینکه خانوادش بودن بهشون سلام کردم و خودمو معرفی کردم
ا/ت گفت برای شام بمونم
گفتم باشه ک یهو حرف ازدواج ا/ت شد
گفتن پسر داییش دوسش داره
نمیدونم ولی یکم حسودیم شد و عصبی شدم
ا/ت جوابش منفی بود یکم اروم شدم
رفتم توی اشپزخونه و یکم اب خودم اومدم باز نشستم
╬╬═════════════╬╬
ویو ا/ت:
حرف ازدواج من شد ک گفتم نه و اصن خوشم نیومد که با اون پسر داییم ازدواج کنم چون یکم بدم میاد ازش
و جوابم منفی بود
دیگه اهمیت ندادم ک ته امد اب خورد رفت نشست داشتم با مامانم راجب به شرکت صحبت میکردم ک بابام گفت یکی از شرکت هارو باید بدم به هوپی گفتم نه
ولی پدرم باز اسرار کرد
╬╬═════════════╬╬
ویو تهیونگ:
شام رو اوردن شروع کردیم به خوردنش وقتی تموم شد با ا/ت و خانوادش خدافظی کردم و حرکت کردم سمت عمارت
╬╬═════════════╬╬
ویو ا/ت:
صبح شده بود اماده شدم
و حرکت کردم سمت شرکت
وقتی رسیدم...
.
.
.
.
.
.
╬╬═════════════╬╬
خماری😂
شرط: 760 شیم و 20لایک کیوتام
ببخشید اگر نبودم حمایت ها نره پایین فقط نتم تموم شده اگر تموم شد وقتی برگشتم 800 شده باشیمااا
کیوتام اگر میشه برام فالور بیارید 2 تا بک میدم اوردید توی کامنت های این پصت بگید بم:)
۲۷.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.