سناریو
#سناریو
وقتی میخاید برید خرید و یه لباس باز پوشیدی و دامن کوتاه ک تا بالای زانوهاته
نامجون: بدون هیچ حرفی با اخم بت خیره میشه میفهمی که چه غلطی خوردی و میری لباسو عوض میکنی
جین:انتظار نداشته باش اجازه بدم با این لباس از خونه در بیای بیرون
یونگی:دستت رو میگیره میبره اتاق خودش یه لباس انتخاب میکنه و میده بپوشی
هوسوک:رو کاناپه میشینه و به تی وی خیره میشه و میگه هروقت لباساتو عوض کردی میریم
جیمین:چون از استایلت رو خیلی دوس داره میزاره تنت و میگه:اوکی ولی قول نمیدم چشمی که دنبالت باشه رو کور نکنم
تهیونگ:آروم میاد سمتت تورو بین دستاش و میز پشت سرت محاصره میکنه و میگه دلت تنبیه میخاد بیبی گرل؟
کوک:به صورتت نزدیک میشه و دم گوشت زمزمه میکنه میگه حق نداری با این لباسا از خونه در بیای بیرون
درخواستی
وقتی میخاید برید خرید و یه لباس باز پوشیدی و دامن کوتاه ک تا بالای زانوهاته
نامجون: بدون هیچ حرفی با اخم بت خیره میشه میفهمی که چه غلطی خوردی و میری لباسو عوض میکنی
جین:انتظار نداشته باش اجازه بدم با این لباس از خونه در بیای بیرون
یونگی:دستت رو میگیره میبره اتاق خودش یه لباس انتخاب میکنه و میده بپوشی
هوسوک:رو کاناپه میشینه و به تی وی خیره میشه و میگه هروقت لباساتو عوض کردی میریم
جیمین:چون از استایلت رو خیلی دوس داره میزاره تنت و میگه:اوکی ولی قول نمیدم چشمی که دنبالت باشه رو کور نکنم
تهیونگ:آروم میاد سمتت تورو بین دستاش و میز پشت سرت محاصره میکنه و میگه دلت تنبیه میخاد بیبی گرل؟
کوک:به صورتت نزدیک میشه و دم گوشت زمزمه میکنه میگه حق نداری با این لباسا از خونه در بیای بیرون
درخواستی
۱۳.۸k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.