part⁴⁴💕🍰
نامجون « یادت باشه حتی اگه همه ازت رو برگردونن من اندازه تمام آدمای روی کره زمین بهت عشق میورزم و بهت اعتماد دارم
هه ری « اینکه الان اینجام همش به خاطر همین باوره! دوستت دارم مونی... و ممنونم که تمام این مدت کنارم بودی و هستی
نامجون « به عنوان یه عاشق کار دیگه ای هم میتونم بکنم؟
هه ری « *خنده.... اره! بشی همون استاد سختگیری که از دستش توی لونه موش قایم میشدم
نامجون « دیوونه
هه ری « راستی به مادر گفتی امشب بیاد؟
نامجون « سرش با جیمی و سولی گرمه! میدونی که چقدر دوستشون داره
هه ری « ولی هیچکس براش پسرش نمیشه نه؟
نامجون « ترجیه میدم تو یکی دیگه چاپلوسی نکنی! چون هیچ تاثیری توی برنامه درس خوندنت نداره عسلم
هه ری « ایشششش چی میشه مگه یه روز بیخیال شو!
نامجون « پیاده شدی برو استراحت کن دو ساعت دیگه برنامه درسی داری نبینم رفتی سمت گوشی
هه ری « بیا گوشیمم بگیر راحت باش
نامجون « ایده خوبیه گوشی رو بده
هه ری « جدی که نمیگی؟
نامجون « من با تو شوخی دارم بچه؟
هه ری « غلط کردم
نامجون « آفرین... پیاده شو رسیدیم
. ....... عمارت یوشین........
یوشین « آجوما
آجوما « جانم آقا
یوشین « امشب یه مهمون مهم داریم تمام مقدمات رو آماده کن! با شارلوت هم تماس بگیر بگو خودشو برسونه
آجوما « چشم اقا
یوشین « با خستگی کتم رو در اوردم و روی صندلی گذاشتم! دو شب بود که چشم روی هم نداشته بودم و دنبال هه ری بودم تا اینکه امروز سر و کله اش پیدا شد ..... خواهر یه بار اجازه دادم تو رو ازم بگیرن اما دیگه اجازه نمیدم هه ری هم ازم بگیرن!
_مثل همیشه لباسش رو با یه لباس راحتی عوض کرد و پشت میز کارش نشست....تا همین الان هم چند تا خلاف های پدر نامجون رو با مدرک به دست داشت و یک هیچ جلو بود اما باید به اون مرد خودخواه میفهموند که اینجا رئیس کیه ! با صدای در نگاهش رو از کاغذ های مقابلش گرفت و به در داد.... احتمالا شارلوت اومد
یوشین « بفرمایید
شارلوت « وقت بخیر یوشین
یوشین « خوش اومدی لیدی
شارلوت « شنیدم مهمان مهمی داری امشب!
یوشین « اوه اره لطفا بشین!
_شارلوت دختر دو رگه کره _فرانسه ای بود که پدرش جزو پولدار ترین مرد های سئول به حساب میومد.... توی یکی از پروژه های مشترکشون با شرکت یوشین همدیگر رو ملاقات کردن و رابطه صمیمی ای بینشون برقرار شد؛ اونقدر صمیمی که راز دار هم دیگه شدن و بعد فهمیدن به هم علاقه دارن!
یوشین « مثل همیشه تیپی رسمی اما ساده و جذاب زده بود.... موهای کوتاهش زیباییش رو چند برابر کرده بود! پیرهن مشکی بلند به همراه اور کت کرمی
شارلوت « هه ری رو پیدا کردی؟
یوشین « همین امروز توی شرکت کیم دیدمش
شارلوت « عین همون عکسی بود که ازش دیدم یا خوشگل تر شده؟
هه ری « اینکه الان اینجام همش به خاطر همین باوره! دوستت دارم مونی... و ممنونم که تمام این مدت کنارم بودی و هستی
نامجون « به عنوان یه عاشق کار دیگه ای هم میتونم بکنم؟
هه ری « *خنده.... اره! بشی همون استاد سختگیری که از دستش توی لونه موش قایم میشدم
نامجون « دیوونه
هه ری « راستی به مادر گفتی امشب بیاد؟
نامجون « سرش با جیمی و سولی گرمه! میدونی که چقدر دوستشون داره
هه ری « ولی هیچکس براش پسرش نمیشه نه؟
نامجون « ترجیه میدم تو یکی دیگه چاپلوسی نکنی! چون هیچ تاثیری توی برنامه درس خوندنت نداره عسلم
هه ری « ایشششش چی میشه مگه یه روز بیخیال شو!
نامجون « پیاده شدی برو استراحت کن دو ساعت دیگه برنامه درسی داری نبینم رفتی سمت گوشی
هه ری « بیا گوشیمم بگیر راحت باش
نامجون « ایده خوبیه گوشی رو بده
هه ری « جدی که نمیگی؟
نامجون « من با تو شوخی دارم بچه؟
هه ری « غلط کردم
نامجون « آفرین... پیاده شو رسیدیم
. ....... عمارت یوشین........
یوشین « آجوما
آجوما « جانم آقا
یوشین « امشب یه مهمون مهم داریم تمام مقدمات رو آماده کن! با شارلوت هم تماس بگیر بگو خودشو برسونه
آجوما « چشم اقا
یوشین « با خستگی کتم رو در اوردم و روی صندلی گذاشتم! دو شب بود که چشم روی هم نداشته بودم و دنبال هه ری بودم تا اینکه امروز سر و کله اش پیدا شد ..... خواهر یه بار اجازه دادم تو رو ازم بگیرن اما دیگه اجازه نمیدم هه ری هم ازم بگیرن!
_مثل همیشه لباسش رو با یه لباس راحتی عوض کرد و پشت میز کارش نشست....تا همین الان هم چند تا خلاف های پدر نامجون رو با مدرک به دست داشت و یک هیچ جلو بود اما باید به اون مرد خودخواه میفهموند که اینجا رئیس کیه ! با صدای در نگاهش رو از کاغذ های مقابلش گرفت و به در داد.... احتمالا شارلوت اومد
یوشین « بفرمایید
شارلوت « وقت بخیر یوشین
یوشین « خوش اومدی لیدی
شارلوت « شنیدم مهمان مهمی داری امشب!
یوشین « اوه اره لطفا بشین!
_شارلوت دختر دو رگه کره _فرانسه ای بود که پدرش جزو پولدار ترین مرد های سئول به حساب میومد.... توی یکی از پروژه های مشترکشون با شرکت یوشین همدیگر رو ملاقات کردن و رابطه صمیمی ای بینشون برقرار شد؛ اونقدر صمیمی که راز دار هم دیگه شدن و بعد فهمیدن به هم علاقه دارن!
یوشین « مثل همیشه تیپی رسمی اما ساده و جذاب زده بود.... موهای کوتاهش زیباییش رو چند برابر کرده بود! پیرهن مشکی بلند به همراه اور کت کرمی
شارلوت « هه ری رو پیدا کردی؟
یوشین « همین امروز توی شرکت کیم دیدمش
شارلوت « عین همون عکسی بود که ازش دیدم یا خوشگل تر شده؟
۲۱۵.۱k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.