خیانت سخت!
خیانت سخت!
پارت بیست و سوم:
جونگکوک مثل بچه ای که تو بغل مامانش رفته بود اروم شد...ا.ت موهای جونگکوک رو ناز میکرد و بوشون میکرد...مشخص بود خیلی دلتنگ این بو شده بود...بعد از چند دقیقه جونگکوک از بغل ا.ت بیرون اومد....دستای ا.ت رو گرفت پشت سر هم روشون بوسه میذاشت..ا.ت همونجور که به جونگکوک خیره شده بود و درحالی که داشت اشکاشو پاک میکرد گفت"قبول میکنم...ولی بخدا قسم اگه اینبار اتفاقی بیوفته...یه بلایی سر خودم و خودت میارم"
جونگکوک قلبش اروم گرفت...سرشو گرفت بالا با چشمای عروسکیش به ا.ت خیره شد...دستشو کرد تو گردن ا.ت و صورتشو نزدیک صورتش کرد...و بوسه ی عاشقانه ای رو شروع کرد
جیمین و نارا داشتن از لای در این دوتا رو با لبخند تماشا میکردن...جیمین کمر نارا رو گرفت بیشتر به خودش نزدیکش کرد...نامجون روی یه صندلی نشسته بود سرشو بین دستاش گرفته بود و پاشو پشت سر هم تکون میداد...نارا که متوجه ی وضعیت نامجون شده بود..رفت و نشست پیشش دستش و گذاشت روی شونش و ماساژش داد ولی هیچکس نفهمید که نارا اونشب به نامجون چی گفت که منجر به راضی شدنه رابطه ی ا.ت با جونگکوک شد
ادامه دارد..
پارت بیست و سوم:
جونگکوک مثل بچه ای که تو بغل مامانش رفته بود اروم شد...ا.ت موهای جونگکوک رو ناز میکرد و بوشون میکرد...مشخص بود خیلی دلتنگ این بو شده بود...بعد از چند دقیقه جونگکوک از بغل ا.ت بیرون اومد....دستای ا.ت رو گرفت پشت سر هم روشون بوسه میذاشت..ا.ت همونجور که به جونگکوک خیره شده بود و درحالی که داشت اشکاشو پاک میکرد گفت"قبول میکنم...ولی بخدا قسم اگه اینبار اتفاقی بیوفته...یه بلایی سر خودم و خودت میارم"
جونگکوک قلبش اروم گرفت...سرشو گرفت بالا با چشمای عروسکیش به ا.ت خیره شد...دستشو کرد تو گردن ا.ت و صورتشو نزدیک صورتش کرد...و بوسه ی عاشقانه ای رو شروع کرد
جیمین و نارا داشتن از لای در این دوتا رو با لبخند تماشا میکردن...جیمین کمر نارا رو گرفت بیشتر به خودش نزدیکش کرد...نامجون روی یه صندلی نشسته بود سرشو بین دستاش گرفته بود و پاشو پشت سر هم تکون میداد...نارا که متوجه ی وضعیت نامجون شده بود..رفت و نشست پیشش دستش و گذاشت روی شونش و ماساژش داد ولی هیچکس نفهمید که نارا اونشب به نامجون چی گفت که منجر به راضی شدنه رابطه ی ا.ت با جونگکوک شد
ادامه دارد..
۲۳.۶k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.