فیک معشوقه ی زیبای من ( 4 Part )
به وسایل به نسبت قدیمی که به ترتیب و با دقت چیده شده بودن نگاه میکردم. حیف که کسی نیست اینهارو با سلیقه بچینه.
خدمتکار: خانم لوسی به احتمال زیاد خواب هستن. مایلید الان عصرونتون رو میل کنید یا شما رو به اتاقتون راهنمایی کنم.
اِما: فکر کنم بهتره استراحت کنم.
خدمتکار: راستی شنیدم از کره به اینجا اومدی. حتما جای زیباییه. تا به حال به اونجا نرفتم اما خوشحال میشم بعدا از اونجا برام بگی.
اِما: درسته. حتما
به خاطر نرم بودن تخت که تا الان چنین تجربه ای نداشتم، ذوق داشتم. این تخت برای منه. خیلی خوبه. می تونم هر شب روش بخوابم.
...
با صدای تق تق در، از خواب پریدم و در رو باز کردم.
خدمتکار: ببخشید که از خواب بیدارت کردم. وقت شامه. برای خانم لوسی خیلی مهمه که تمامی مستخدمین همین ساعت شامشون رو بخورن. نیم ساعت وقته. سریع بیا.
لباسم رو عوض کردم و از پله ها پایین رفتم. با دیدن زنی چاق که با خوشحالی در حال خوردن غذا بود و لباس های گرونی تنش بود، حدس زدم خانم لوسی باشه.
به آرومی و با دقت راه میرفتم. عینکم رو روی صورتم گذاشتم. حالا بهتر میدیدم. حتی کوچکترین چروک ها و منافذ صورتش. درحالی که دهنش رو با دستمالش پاک می کرد، لیوان شرابش رو سر کشید. میخواستم شروع به صحبت کردن کنم که خدمتکار، دستم رو فشرد.
خدمتکار: هیس. فعلا صبر کن!
چشمام رو که نمیدونم چرا قرمز شده بود رو با دستام مالیدم.
خانم لوسی سمتم چرخید و من رو از بالا تا پایین نگاه کرد.
لوسی: برای خوردن شام دیر اومدی..
اِما: عذرمیخوام. از قوانین باخبر نبودم.
لوسی: اینبار ازت چشم پوشی میکنم.
اِما: ممنون
لوسی: هی دلم برات میسوزه..
اِما: چی؟
لوسی: تصورم از تو، دختری چشم تنگ، زشت و لاغر بود.
سرم رو انداختم پایین.
لوسی: تو خیلی زیبایی! هیچ موقع به کسی چنین اعترافی نکردم ولی هم خوش اندام و هم خیلی خوشگلی.
اِما: از تعریفتون ممنونم.
لوسی: میتونستی با یه مرد خیلی پولدار ازدواج کنی. اینجوری برات راحت تر نبود؟
اِما: برای چی؟
لوسی: دیوونه دارم میگم از اون راه کلی پول گیرت میومد. الانم مجبور نبودی بیای اینجا و عین صگ کار کنی.
اِما: ولی..
لوسی: منم همینکارو کردم. البته قبلش وضعم از تو بهتر بود. خیلی سخت بود که بتونم مخ شوهرم رو بزنم. اون موقع که فقط یه غریبه بود. تو که خیلی برات کارت راحت تر میشه..
اِما: خانم لوسی من برای خودم شخصیتی دارم. دلم نمیخواد فقط برای پول دست به چنین کاری بزنم.
لوسی: بدبخت. باشه. برای من فرقی نداره. زندگی خودته. از فردا کارت شروع میکنی.
...
😉😚
امیدوارم خوب نوشته باشم..
خدمتکار: خانم لوسی به احتمال زیاد خواب هستن. مایلید الان عصرونتون رو میل کنید یا شما رو به اتاقتون راهنمایی کنم.
اِما: فکر کنم بهتره استراحت کنم.
خدمتکار: راستی شنیدم از کره به اینجا اومدی. حتما جای زیباییه. تا به حال به اونجا نرفتم اما خوشحال میشم بعدا از اونجا برام بگی.
اِما: درسته. حتما
به خاطر نرم بودن تخت که تا الان چنین تجربه ای نداشتم، ذوق داشتم. این تخت برای منه. خیلی خوبه. می تونم هر شب روش بخوابم.
...
با صدای تق تق در، از خواب پریدم و در رو باز کردم.
خدمتکار: ببخشید که از خواب بیدارت کردم. وقت شامه. برای خانم لوسی خیلی مهمه که تمامی مستخدمین همین ساعت شامشون رو بخورن. نیم ساعت وقته. سریع بیا.
لباسم رو عوض کردم و از پله ها پایین رفتم. با دیدن زنی چاق که با خوشحالی در حال خوردن غذا بود و لباس های گرونی تنش بود، حدس زدم خانم لوسی باشه.
به آرومی و با دقت راه میرفتم. عینکم رو روی صورتم گذاشتم. حالا بهتر میدیدم. حتی کوچکترین چروک ها و منافذ صورتش. درحالی که دهنش رو با دستمالش پاک می کرد، لیوان شرابش رو سر کشید. میخواستم شروع به صحبت کردن کنم که خدمتکار، دستم رو فشرد.
خدمتکار: هیس. فعلا صبر کن!
چشمام رو که نمیدونم چرا قرمز شده بود رو با دستام مالیدم.
خانم لوسی سمتم چرخید و من رو از بالا تا پایین نگاه کرد.
لوسی: برای خوردن شام دیر اومدی..
اِما: عذرمیخوام. از قوانین باخبر نبودم.
لوسی: اینبار ازت چشم پوشی میکنم.
اِما: ممنون
لوسی: هی دلم برات میسوزه..
اِما: چی؟
لوسی: تصورم از تو، دختری چشم تنگ، زشت و لاغر بود.
سرم رو انداختم پایین.
لوسی: تو خیلی زیبایی! هیچ موقع به کسی چنین اعترافی نکردم ولی هم خوش اندام و هم خیلی خوشگلی.
اِما: از تعریفتون ممنونم.
لوسی: میتونستی با یه مرد خیلی پولدار ازدواج کنی. اینجوری برات راحت تر نبود؟
اِما: برای چی؟
لوسی: دیوونه دارم میگم از اون راه کلی پول گیرت میومد. الانم مجبور نبودی بیای اینجا و عین صگ کار کنی.
اِما: ولی..
لوسی: منم همینکارو کردم. البته قبلش وضعم از تو بهتر بود. خیلی سخت بود که بتونم مخ شوهرم رو بزنم. اون موقع که فقط یه غریبه بود. تو که خیلی برات کارت راحت تر میشه..
اِما: خانم لوسی من برای خودم شخصیتی دارم. دلم نمیخواد فقط برای پول دست به چنین کاری بزنم.
لوسی: بدبخت. باشه. برای من فرقی نداره. زندگی خودته. از فردا کارت شروع میکنی.
...
😉😚
امیدوارم خوب نوشته باشم..
۲۱.۶k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.