ادامه ی سناریو گروگان گرفتن ا.ت
ا.ت: من اومدم و همینطور که میبینید حالم خوبه.
تهیونگ: وایی..ا.ت نمیدونی که چقدر نگرانت شده بودم
جیمین: انقدر نگرانت شده بود که ببرش داشت به دنیا میومد .. بعد خندید.
ا.ت با خنده: جیمین
تهیونگ: چیه..خوب دلدم درد میکرد
کوک: بابا بس کنید بابا بس کنید ا.ت بیا داخل
جیهوپ هنوز بی هوش بود.
ا.ت: فکر کنم جیهوپ بیشتر نگرانم بود..
یه ساعتی با صحبت و اینا میگذره و..
ا.ت: راستش من سر به سرتون گذاشتم
شوگا: چ
ا.ت: فقط باهاتون شوخی کردم ببینم که چقدر نگرانم شدید..که از دلدرد تهیونگ و غش کردن جیهوپ ...ممنونم که نگرانم شدید:)
کوک: تو مارو ایسگا کردی؟
ا.ت: خوب...آره...لازمه که یه زن سر شوهرش کلاه بزاره
جین : کوک هم غش کرد.
کوک: چی...نه...نه..من غش نکردم
تهیونگ: ولی من غش کردم.
نامجون: بله از لگد زدن های ببرت هم معلوم بود..
تمام شد
امید وارم که اون کسی که این درخواست رو داده بود دوسش داشته باشه....
تهیونگ: وایی..ا.ت نمیدونی که چقدر نگرانت شده بودم
جیمین: انقدر نگرانت شده بود که ببرش داشت به دنیا میومد .. بعد خندید.
ا.ت با خنده: جیمین
تهیونگ: چیه..خوب دلدم درد میکرد
کوک: بابا بس کنید بابا بس کنید ا.ت بیا داخل
جیهوپ هنوز بی هوش بود.
ا.ت: فکر کنم جیهوپ بیشتر نگرانم بود..
یه ساعتی با صحبت و اینا میگذره و..
ا.ت: راستش من سر به سرتون گذاشتم
شوگا: چ
ا.ت: فقط باهاتون شوخی کردم ببینم که چقدر نگرانم شدید..که از دلدرد تهیونگ و غش کردن جیهوپ ...ممنونم که نگرانم شدید:)
کوک: تو مارو ایسگا کردی؟
ا.ت: خوب...آره...لازمه که یه زن سر شوهرش کلاه بزاره
جین : کوک هم غش کرد.
کوک: چی...نه...نه..من غش نکردم
تهیونگ: ولی من غش کردم.
نامجون: بله از لگد زدن های ببرت هم معلوم بود..
تمام شد
امید وارم که اون کسی که این درخواست رو داده بود دوسش داشته باشه....
۲.۷k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.